1 سحر در شاخسار بوستانی چه خوش میگفت مرغ نغمه خوانی
2 بر آور هر چه اندر سینه داری سرودی ، ناله ئی ، آهی فغانی
1 ایکه از خمخانه فطرت بجامم ریختی ز آتش صهبای من بگداز مینای مرا
2 عشق را سرمایه ساز از گرمی فریاد من شعلهٔ بیباک گردان خاک سینای مرا
3 چون بمیرم از غبار من چراغ لاله ساز تازه کن داغ مرا سوزان بصحرای مرا
1 فروغ او به بزم باغ و راغ است گل از صهبای او روشن ایاغ است
2 شب کس در جهان تاریک نگذاشت که در هر دل ز داغ او چراغ است
1 نهان در سینهٔ ما عالمی هست بخاک ما دلی در دل غمی هست
2 از آن صهبا که جان ما بر افروخت هنوز اندر سبوی ما نمی هست
1 گفتند فرود آی ز اوج مه و پرویز بر خود زن و با بحر پر آشوب بیامیز
2 من عیش هم آغوشی دریا نخریدم آن باده که از خویش رباید نچشیدم
3 گل گفت که هنگامه مرغان سحر چیست؟ این انجمن آراسته بالای شجر چیست؟
4 تو کیستی و من کیم این صحبت ما چیست؟ بر شاخ من این طایرک نغمه سرا چیست؟
1 سراپا معنی سر بسته ام من نگاه حرف بافان برنتابم
2 نه مختارم توان گفتن به مجبور که خاک زنده ام در انقلابم
1 نه پیوستم درین بستان سرا دل ز بند این و آن آزاده رفتم
2 چو باد صبح گردیدم دمی چند گلان را آب و رنگی داده رفتم
1 سطوت از کوه ستانند و بکاهی بخشند کلهٔ جم به گدای سر راهی بخشند
2 در ره عشق فلان ابن فلان چیزی نسیت ید بیضای کلیمی به سیاهی بخشند
3 گاه شاهی به جگر گوشهٔ سلطان ندهند گاه باشد که بزندانی چاهی بخشند
4 فقر را نیز جهانبان و جهانگیر کنند که به این راه نشین تیغ نگاهی بخشند
1 ضمیر ین فکان غیر از تو کس نیست نشان بی نشان غیر از تو کس نیست
2 قدم بیباک تر نه در ره زیست به پهنای جهان غیر از تو کس نیست
1 بخود نازم گدای بی نیازم تپم ، سوزم ، گدازم، نی نوازم
2 ترا از نغمه در آتش نشاندم سکندر فطرتم ، آئینه سازم