1 به مرغان چمن همداستانم زبان غنچه های بی زبانم
2 چو میرم با صبا خاکم بیامیز که جز طوف گلان کاری ندانم
1 نماید آنچه هست این وادی گل درون لالهٔ آتش بجان چیست
2 بچشم ما چمن یک موج رنگ است که می داند به چشم بلبلان چیست؟
1 تو خورشیدی و من سیارهٔ تو سراپا نورم از نظارهٔ تو
2 ز آغوش تو دورم ناتمامم تو قرآنی و من سی پارهٔ تو
1 خیال او درون دیده خوشتر غمش افزوده جان کاهیده خوشتر
2 مرا صاحبدلی این نکته آموخت ز منزل جادهٔ پیچیده خوشتر
1 دماغم کافر زنار دار است بتان را بنده و پروردگار است
2 دلم را بین که نالد از غم عشق ترا با دین و آئینم چه کار است
1 صنوبر بندهٔ آزادهٔ او فروغ روی گل از بادهٔ او
2 حریمش آفتاب و ماه و انجم دل آدم در نگشادهٔ او
1 ز انجم تا به انجم صد جهان بود خرد هر جا که پر زد آسمان بود
2 ولیکن چون بخود نگریستم من کران بیکران در من نهان بود
1 بپای خود مزن زنجیر تقدیر ته این گنبد گردان رهی هست
2 اگر باور نداری خیز و دریاب که چون پا وا کنی جولانگهی هست
1 دل من در طلسم خود اسیر است جهان از پرتو او تاب گیر است
2 مپرس از صبح و شامم ز آفتابی که پیش روزگار من پریر است
1 نوا در ساز جان از زخمهٔ تو چسان در جانی و از جان برونی
2 چراغم ، با تو سوزم بی تو میرم تو ای بیچون من بی من چگونی