من ای دانشوران از اقبال لاهوری پیام مشرق 60
1. من ای دانشوران در پیچ و تابم
خرد را فهم این معنی محال است
1. من ای دانشوران در پیچ و تابم
خرد را فهم این معنی محال است
1. میارا بزم بر ساحل که آنجا
نوای زندگانی نرم خیز است
1. سراپا معنی سر بسته ام من
نگاه حرف بافان برنتابم
1. مگو از مدعای زندگانی
ترا بر شیوه های او نگه نیست
1. اگر کردی نگه بر پارهٔ سنگ
ز فیض آرزوی تو گهر شد
1. وفا ناآشنا بیگانه خو بود
نگاهش بیقرار از جستجو بود
1. مپرس از عشق و از نیرنگی عشق
بهر رنگی که خواهی سر بر آرد
1. مشو ای غنچهٔ نورسته دلگیر
ازین بستان سرا دیگر چه خواهی
1. مرا روزی گل افسرده ئی گفت
نمود ما چو پرواز شرار است
1. جهان ما که پایانی ندارد
چو ماهی در یم ایام غرق است
1. به مرغان چمن همداستانم
زبان غنچه های بی زبانم
1. نماید آنچه هست این وادی گل
درون لالهٔ آتش بجان چیست