به شبنم غنچهٔ از اقبال لاهوری پیام مشرق 132
1. به شبنم غنچهٔ نورسته می گفت
نگاه ما چمن زادان رسا نیست
1. به شبنم غنچهٔ نورسته می گفت
نگاه ما چمن زادان رسا نیست
1. زمین را رازدان آسمان گیر
مکان را شرح رمز لامکان گیر
1. ضمیر ین فکان غیر از تو کس نیست
نشان بی نشان غیر از تو کس نیست
1. زمین خاک در میخانهٔ ما
فلک یک گردش پیمانهٔ ما
1. سکندر رفت و شمشیر و علم رفت
خراج شهر و گنج کان و یم رفت
1. ربودی دل ز چاک سینهٔ من
به غارت برده ئی گنجینهٔ من
1. ز پیش من جهان رنگ و بو رفت
زمین و آسمان و چار سو رفت
1. مرا از پردهٔ ساز آگهی نیست
ولی دانم نوای زندگی چیست
1. نوا مستانه در محفل زدم من
شرار زندگی بر گل زدم من
1. عجم از نغمه های من جوان شد
ز سودایم متاع او گران شد
1. عجم از نغمه ام آتش بجان است
صدای من درای کاروان است
1. ز جان بیقرار آتش گشادم
دلی در سینهٔ مشرق نهادم