1 نفس آشفته موجی از یم اوست نی ما نغمهٔ ما از دم اوست
2 لب جوی ابد چون سبزه رستیم رگ ما ریشهٔ ما از نم اوست
1 ترا یک نکتهٔ سر بسته گویم اگر درس حیات از من بگیری
2 بمیری گر به تن جانی نداری وگر جانی به تن داری نمیری
1 بیا ای عشق ای رمز دل ما بیا ای کشت ما ای حاصل ما
2 کهن گشتند این خاکی نهادان دگر آدم بنا کن از گل ما
1 غنی آن سخنگوی بلبل صفیر نوا سنج کشمیر مینو نظیر
2 چو اندر سرا بود در بسته داشت چو رفت از سرا تخته را وا گذاشت
3 یکی گفتش ای شاعر دل رسی عجب دارد از کار تو هر کسی
4 به پاسخ چه خوش گفت مرد فقیر فقیر و به اقلیم معنی امیر
1 درین گلشن پریشان مثل بویم نمیدانم چه میخواهم چه جویم
2 برآید آرزو یا بر نیاید شهید سوز و ساز آرزویم
1 عجم از نغمه ام آتش بجان است صدای من درای کاروان است
2 حدی را تیز تر خوانم چو عرفی که ره خوابیده و محمل گران است
1 صورت نپرستم من بتخانه شکستم من آن سیل سبک سیرم هر بند گسستم من
2 در بود و نبود من اندیشه گمانها داشت از عشق هویدا شد این نکته که هستم من
3 در دیر نیاز من در کعبه نماز من زنار بدوشم من تسبیح بدستم من
4 سرمایه درد تو غارت نتوان کردن اشکی که ز دل خیزد در دیده شکستم من
1 به کویش رهسپاری ای دل ای دل مرا تنها گذاری ای دل ای دل
2 دمادم آرزوها آفرینی مگر کاری نداری ای دل ای دل
1 دل از منزل تهی کن پا بره دار نگه را پاک مثل مهر و مه دار
2 متاع عقل و دین با دیگران بخش غم عشق ار بدست افتد نگه دار
1 جهان کز خود ندارد دستگاهی به کوی آرزو می جست راهی
2 ز آغوش عدم دزدیده بگربخت گرفت اندر دل آدم پناهی