بقای عمر در این خاکدان از حسین خوارزمی غزل 60
1. بقای عمر در این خاکدان فانی نیست
جهان پر از غم و امید شادمانی نیست
...
1. بقای عمر در این خاکدان فانی نیست
جهان پر از غم و امید شادمانی نیست
...
1. مرا جز تو به عالم هیچکس نیست
ولی جانا به وصلت دسترس نیست
...
1. دست همت بر جهان خواهم فشاند
آستین بر آسمان خواهم فشاند
...
1. بر روی دل افروزت هر کو نظر اندازد
چون شمعش اگر سوزی با سوز درون سازد
...
1. چو اهل دل بطواف تو عزم ره سازند
براق عشق ز میدان جان برون تازند
...
1. چو عاشقان حرم کعبه لقا جویند
قدم چو سست شود در رهش بسر پویند
...
1. بخت چون بنمود راهم جانب دلدار خود
آمدم تا سر نهم بر خاک پای یار خود
...
1. دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود
مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود
...
1. جان فدای آنکه ما را بیمحابا میکشد
کشته را جان میدهد پنهان و پیدا میکشد
...
1. دوستان جان مرا جانب جانان آرید
بلبلی از قفسی سوی گلستان آرید
...
1. عاشقان جان و دل خویش بدلدار دهید
هر چه دارید بدان یار وفادار دهید
...
1. بی نشان گردم اگر از تو نشانی نرسد
مرده باشم اگرم مژده جانی نرسد
...