عید در موسم نوروز بسی روح از حسین خوارزمی غزل 36
1. عید در موسم نوروز بسی روح افزاست
روح جانبخش ریاحین چمن راحت زاست
...
1. عید در موسم نوروز بسی روح افزاست
روح جانبخش ریاحین چمن راحت زاست
...
1. کدام جان گرامی که مبتلای تو نیست
کدام طایر قدسی که در هوای تو نیست
...
1. ای لعل دلپذیر تو سرمایه حیات
ای روی بی نظیر تو خورشید کائنات
...
1. نور جمال روی تو در آفتاب نیست
بوی شکنج زلف تو در مشک ناب نیست
...
1. ما را نماند میل شکر با دهان دوست
وقت سخن چو گشت شکرخا دهان دوست
...
1. روئی است روی دوست که هیچش نظیر نیست
زانرو بهیچ رویم از آن رو گزیر نیست
...
1. دوش از حضور تو دل ما خوش سرور داشت
وز منظر تو چشم نظر باز نور داشت
...
1. درد عشقت دامن جانم گرفت
بار دیگر غم گریبانم گرفت
...
1. ترک من بار دیگر راه جفا پیش گرفت
بی گنه ترک من خسته درویش گرفت
...
1. ای باد صبحدم گذری کن بکوی دوست
وز من ببر سلام و تحیت بسوی دوست
...
1. رفتی و یاد تو ز دل ریش من نرفت
نقش خیال روی تو از پیش من نرفت
...
1. این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است
وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است
...