هوس عمر عزیزم ز برای تو بود از همام تبریزی غزل 85
1. هوس عمر عزیزم ز برای تو بود
بکشم جور جهانی چو رضای تو بود
...
1. هوس عمر عزیزم ز برای تو بود
بکشم جور جهانی چو رضای تو بود
...
1. زینهار ای دل گرت با عشق پیوندی بود
غیرتت باید که بر پای هوا بندی بود
...
1. بر سر کوی تو سرها میرود
جان فدای روی زیبا میرود
...
1. جانها در آتشند که جانان همیرود
سیلاب خون ز دیدهٔ گریان همیرود
...
1. عشق از صورت او آینه جان بنمود
تا در آن آینه عکس رخ جانان بنمود
...
1. بوسهای را گر به جان شاید خرید
جان بباید داد روز من یزید
...
1. اگر نگار من از رخ نقاب بگشاید
به حسن خویش جهان سر به سر بیاراید
...
1. بهشت روی تو را پاک دیدهای باید
که جز به دیدن روی تو دیده نگشاید
...
1. بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید
که آن شمایل خوب انجمن بیاراید
...
1. دلم ز عهدۀ عشقت برون نمیآید
به جای هر سر مویی مرا دلی باید
...
1. رویت به از آن آمد انصاف که میباید
با روی تو در عالم گر گل نبود شاید
...
1. چو چشم مست بدان زلف تابدار آید
اسیر بند کمندت به اختیار آید
...