23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار همام تبریزی / غزلیات همام تبریزی

غزلیات همام تبریزی

1 دلم شکست بدان زلف‌های پرشکنش که زیر هر خم زلفش صد انجمن دارد

2 هزار جان گرامی فدای یک نفسش که رهگذر نفسش زان لب و دهن دارد

3 گرفتم از لب لعلش حکایتی گویم نشان چگونه دهم ز آنچه در سخن دارد

4 بسی لطیف‌تر آمد ز جان ما تن او کسی نشان ندهد کان نگار تن دارد

1 هر کاو سر تو دارد پروای سر ندارد مست تو تا قیامت از خود خبر ندارد

2 هر عاشقی که جانش بویت شنیده باشد سر بی نسیم زلفت از خاک برندارد

3 تر دامن است هر کاو لافی زند ز عشقت وان گه دو چشم خود را پیوسته تر ندارد

4 آنجا که حاضر آید آن شکل و آن شمایل گر بنگرد به غیری چشمم نظر ندارد

1 مگر سنگین دل است و جان ندارد هر آن کس کاو چو تو جانان ندارد

2 مبادا زنده در عالم دلی کاو به زلف کافرت ایمان ندارد

3 مسلمانان مرا دردی‌ست در دل که جز دیدار او درمان ندارد

4 گل ارچه شاهد و رعناست لیکن به پیش روی خوبت آن ندارد

1 سلطان جان ز عالم علوی نگاه کرد بهر شکار روی بدین دامگاه کرد

2 آمد به بند چار طبایع اسیر گشت بر خویش عیش عالم علوی تباه کرد

3 چون مدتی به منزل سفلی بیارمید رخ را ز دود گلخن دنیا سیاه کرد

4 پس نفس تیره شکل ز روی مناسبت پیوند جان گزید چو در وی نگاه کرد

1 روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد

2 گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد

3 کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح عاشقان را بی سماع و باده در کار آورد

4 گر بیفشاند سر زلف پریشان صبحگاه باد پیش عاشقان عنبر به خروار آورد

1 جان را به جای جانی جای تو کس نگیرد مهر تو زنده ماند روزی که تن بمیرد

2 هر درد را علاجی بنوشته‌اند یارا دردی که هست ما را درمان نمی‌پذیرد

3 ای دوستان ملامت کمتر کنید ما را با خستگان هجران افسانه درنگیرد

4 پروانه چون بسوزد آخر خلاص یابد بیچاره آن که دایم می‌سوزد و نمیرد

1 رندی و برناپیشه‌ای میر مغان را می‌رسد از تن نیاید ھیچ کار این شیوه جان را می رسد

2 در بی‌نوایی عاشقی رندان خوشدل را رسد با فقر دایم تازگی سرو جوان را می‌رسد

3 در عشق جانان یافت جان از گوهر معنی نشان بخشیده خورشید دان لعلی که کان را می‌رسد

4 از عشق در صاحب نظر بینم نه در خامان اثر دل دارد از معنی خبر دعوی زبان را می‌رسد

1 دردمندان را ز بوی دوست درمان می‌رسد مژدۀ فرزند پیش پیر کنعان می‌رسد

2 یوسف کنعانی از زندان همی‌یابد خلاص خاتم دولت به انگشت سلیمان می‌رسد

3 خضر را نور الهی رهنمایی می‌کند کز میان تیرگی بر آب حیوان می‌رسد

4 امن و راحت در میان ملک پیدا می‌شود سایه کیخسرو فرخ به ایران می‌رسد

1 جان را به جای زلفت جای دگر نباشد زین منزل خوش او را عزم سفر نباشد

2 جانا دلم ربودی گویی خبر ندارم در زلف خود طلب کن زانجا به در نباشد

3 رویی و صد لطافت چشمی و جمله آفت زین خوبتر نیاید زان نیک‌تر نباشد

4 در زیر خرمن گل داری شکرستانی در هیچ بوستانی گل با شکر نباشد

1 چو رخسارت گل رنگین نباشد شکر چون لعل تو شیرین نباشد

2 بدیدم عارض و روی تو گفتم بدین خوبی گل و نسرین نباشد

3 نهان داری میان لعل پروین به لعل اندر نهان پروین نباشد

4 وفا می‌کن به رغم خوب رویان که خوبان را وفا آیین نباشد

آثار همام تبریزی

23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی