آثار همام تبریزی

صفحه 10 از 23
23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار همام تبریزی / غزلیات همام تبریزی

غزلیات همام تبریزی

1 اگر نگار من از رخ نقاب بگشاید به حسن خویش جهان سر به سر بیاراید

2 جمال خود به نقاب از نظر همی‌پوشد به سمع او برسانید، کاین نمی‌باید

3 از آفریدن شاهد غرض همین بوده‌ست که از مشاهده صاحب دلی بیآساید

4 به آستین و به دامان شکر کشند آنجا که پسته را به سخن یا به خنده بگشاید

1 بهشت روی تو را پاک دیده‌ای باید که جز به دیدن روی تو دیده نگشاید

2 به آب چشم دهم غسل نور بینایی نظر به چشمهٔ خورشید اگر بیالاید

3 سپیده‌دم به هوای بهار هر روزی به شبنم سحری روی گل بیاراید

4 که تا به روی تو ماند مگر نمی‌داند که غیر حسن و طراوت ملاحتی باید

1 بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید که آن شمایل خوب انجمن بیاراید

2 بخند اگر چه ز خندیدنت همی‌دانم که آفتاب به روزم ستاره بنماید

3 ز ناز چشم تو هشیار مست می‌گردد چه حاجت است به ساقی که باده پیماید

4 مثال نقش تو می‌خواستم ز صورتگر جواب داد که آن در قلم نمی‌آید

1 دلم ز عهدۀ عشقت برون نمی‌آید به جای هر سر مویی مرا دلی باید

2 بهای هر سر مویت نهاده‌ام جانی زهی معامله گر دیگری نیفزاید

3 مدد ز بوی تو یابد هوای فصل بهار که چون بهشت چمن را به گل بیاراید

4 شهید تیغ تو جان‌ها به زندگان بخشد گدای کوی تو بر خسروان ببخشاید

1 رویت به از آن آمد انصاف که می‌باید با روی تو در عالم گر گل نبود شاید

2 با ما نفسی بنشین کان روی نکو دیدن هم چشم کند روشن هم عمر بیفزاید

3 گر هر سر موی از من صاحب‌نظری باشد نظارهٔ رویت را چشمی دگرم باید

4 در زلف تو آویزم وز بند تو نگریزم زنجیر گر این باشد دیوانه بیاساید

1 چو چشم مست بدان زلف تابدار آید اسیر بند کمندت به اختیار آید

2 دلی که در شکن زلف بی‌قرار افتاد عجب بود که دگر با سر قرار آید

3 نظر جدا نکند از کمان ابرویت اگر ز چشم تو صد تیر بر شکار آید

4 میان چشم جهان‌بین خود کنم جایش اگر ز کوی تو گردی بدین دیار آید

1 سال‌ها باید که چون تو ماهی از دوران برآید یا چو بالای تو سروی خوش زسروستان برآید

2 در میان کفر زلفت نور ایمان می‌نماید پیش زلف کافر تو مؤمن از ایمان برآید

3 چون تماشا را در آیی ای نگارستان به بستان نعره‌های عشق بازان از گل خندان برآید

4 چشم مستت گر نماید التفاتی سوی یاران بر تو دشواری نباشد کار ما آسان برآید

1 آن نه نقشی‌ست که در خاطر نقاش آید فرخ آن چشم که بر طلعت زیباش آید

2 گر به چشم خوش او در نگرد مستوری زهد بگذارد و در شیوه اوباش آید

3 حسن بسیار بود لیک زمان‌ها باید تا یکی از همه خوبان به جهان فاش آید

4 چیست برگ گل رعنا که به رویش ماند سرو خود کیست که در معرض بالاش آید

1 مرا چو نام لبت بر سر زبان آید ز ذوق آن سخنم آب در دهان آید

2 در آن نفس که ز رویت حکایتی گویم ز هر نفس که زنم بوی گلستان آید

3 به شرح زلف دراز تو در نمی‌پیچم که زان هزار گره بر سر زبان آید

4 زهی گران که نگردد خراب آن ساعت که چشم مست تو از خواب سرگران آید

1 دوستان از دوستان یاد آورید عهد یار مهربان یاد آورید

2 گر ز یاری یک زمان آسوده‌اید وقت دوری آن زمان یاد آورید

3 چون بگوید نکته‌ای شیرین لبی آن لب شکر فشان یاد آورید

4 تشنگان را در میان بادیه سبزه و آب روان یاد آورید

آثار همام تبریزی

23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی