1 مرا در موردستان گلستانی است که گل چون روی او در گلستان نیست
2 دلم بربود و جانم زنده گردد اگر آید برم، کآرام جانی است
3 رخش باشد چو خورشید آشکارا ولی از چشم نامحرم نهانی است
4 اگر طوطی سخن گوید ز شکر بر گفتار او شیرین زبانی است
1 دوش، آغوش و بر و بوس و کناری داشتم تا به هنگام سحر در بر نگاری داشتم
2 اختیارم باده خوردن بود و آغوش و کنار از برای آنکه در دست اختیاری داشتم
3 شاهدی شوخی شگرفی شکری شیرین لبی دلبری سنگین دلی سیمین عذاری داشتم
4 عیش می کردم به شادی، باده می خوردم به کام غم نمی خوردم که در بر غمگساری داشتم
1 به ناز اگر ز در آن سرو ناز باز آید به صید کردن مرغ دلم چو باز آید
2 به ناز در چمن جان خود کنم جایش اگر به طرف چمن همچو سرو ناز آید
3 به مجلسی اگر آن رود را به چنگ آرم چو رود، کار من بی نوا بساز آید
4 کسی که دیده به محراب ابرویت افکند به پیش قبله ی روی تو در نماز آید
1 به حرف من چو نهاد این زمان نگار انگشت به اشک دیدهٔ خونین کنم نگار انگشت
2 بگفتم از لب شیرین مرا بده کامی نهاد بر لب شیرین آبدار انگشت
3 محقق از خط ریحان یار رشک برد در آن زمان که نویسد خط غبار انگشت
4 از آن زمان که تو از دست من به در رفتی همیگزیم به دندان هزار بار انگشت
1 به آفتاب جمالت، به نور صبح جلال به آستین خیالت، به آستان وصال
2 بدان دو سنبل پرتاب و سرو سوسن بوی بدان دو نرگس پرخواب و غمزه ی قتال
3 بدان رسن که به مکر و فریب و شیوه و غنج هزار یوسف دل کرده ای در آن چه چال
4 به بوسه ی تو که بر عاشقان شده ست حرام به خون من که به دین تو گشته است حلال
1 درمان دل خسته ندانم ز که جویم یا حال پریشانی خاطر به که گویم
2 خود با که توان گفت که در آتش هجران خوناب دل و دیده چه آورد به رویم
3 تا سر بودم بر سر زانو نهم از غم تا جان بودم در طلب وصل بپویم
4 ترک سر و زر گویم و روی از تو نتابم رخسار به خون شویم و دست از تو نشویم
1 خواجوی دزد کابلی از شهر کرمان میرسد موری است او در شاعری، نزد سلیمان میرسد
2 معنی مبر ای بوالهوس! شاعر ندزدد شعر کس معنی بکر شاعران از عالم جان میرسد
3 دزدی مکن ای خردهدان، کالا ز دزدان کن نهان کز بهر دزدی این زمان سردار دزدان میرسد
4 من میدهم تشویش او بر هم دریدم پیش او در تیزگاه ریش او صد گوز قصران میرسد
1 ای سمن عارض مه پیکر شیرین گفتار وی زده دایره بر گرد گل از مشک تتار
2 نرگس مست تو در باغ ارم باده فروش سنبل پست تو بر برگ سمن غالیه بار
3 زلف پرچین تو آشفته دلی در فردوس خال مشکین تو هندو بچه ای در گلزار
4 چشم میگون تو هنگام سحر مست مدام لعل نوشین تو در وقت طرب باده گسار
1 روزی است عید کز همه ایام خوشترست وز روز عید، روی دلارام خوشترست
2 گل خرم و خوش است، ولی در میان گل دربر گرفته یار گل اندام خوشترست
3 ای ناتمام! نسبت رویش به مه مکن زآن رو که روی او ز مه تام خوشترست
4 جانا! ز زلف خویش دلم را رها مکن کین مرغ پای بسته درین دام خوشترست
1 آن بت که چشم مستش دلها همیرباید خواهم لبش ببوسم، خوش باشد ار برآید
2 یاقوت شکرینش در خوشاب پوشد گیسوی عنبرینش بر گل عبیر ساید
3 نقش و نگار رویش در کارگاه خوبی مانی اگر ببیند انگشتها بخاید
4 در دست انتظارش گر جان دهیم اولی در پای نازنینش گر سر نهیم شاید