نوروز و عید ماست که روی تو از حیدر شیرازی غزل 60
1. نوروز و عید ماست که روی تو دیدهایم
وز شام غم به صبح سعادت رسیدهایم
...
1. نوروز و عید ماست که روی تو دیدهایم
وز شام غم به صبح سعادت رسیدهایم
...
1. از هر چه هست و بود، می خوشگوار به
وز می، به پیش من، لب شیرین یار به
...
1. ساقی! بیار باده و مطرب بساز ساز
تا برگ عیش را بود از نغمه تو ساز
...
1. نیست در عالم کسی همتای تو
من بنازم پیش سر تا پای تو
...
1. حیات جاودان شد جان سعدی
ز عشق آمد پدید ایمان سعدی
...
1. خواجوی دزد کابلی از شهر کرمان میرسد
موری است او در شاعری، نزد سلیمان میرسد
...
1. ماه ملایک منظری، سنگین دلی سیمین بری
رشک بتان آزری، جان و دل از من می بری
...
1. از پردهٔ صبح دوم خورشید تابان میرسد
یا در بر صاحبدلان آن راحت جان میرسد
...
1. ای ساقی سیمیندهن! در ده شراب ناب را
خاکم به باد غم مده، بر آتشم زن آب را
...
1. تا کی من سرگردان در عشق تو درمانم
ای عشق تو در جانم، وی درد تو درمانم!
...
1. ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن
بیدار باش و دیده ی غفلت به خواب کن
...
1. ای گل! هزار بلبل بیدل اسیر تست
تنگ شکر خجل ز لب دلپذیر تست
...