8 اثر از غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی

1 سرو آزاد که در باغ نشانند او را بنده ی قامت رعنای تو خوانند او را

2 آن جهاندار جهان نام جهان از بر من به جهانی ز کف من بجهانند او را

3 ندهندش به همه ملک جهان یک سر موی به همه ملک جهان گر بستانند او را

4 یا درآرند نگارین به سلامت بر من یا سلام من مسکین برسانند او را

1 آب کز دیده روان شد ببرد بنیادم آتش عشق تو چون خاک دهد بر بادم

2 دیده خون ریز که چون مردم دریایی چشم بهر دردانه به دریای محیط افتادم

3 مردم از گریه ی من غرقه دریای غمند تا عنان نظر از دست مصالح دادم

4 بس که در دیده ی خود دجله روان می بینم در شک افتم که مگر در طرف بغدادم

1 عمری است که در عشق تو بی صبر و قرارم آشفتگیی از شکن زلف تو دارم

2 دین و دل و دنیا همه در کار تو کردم ور جان طلبی، پیش تو حالی بسپارم

3 بیزار مشو از من بازاری مسکین کز چنگ سر زلف تو بازاری زارم

4 تا روی و خط و قد و بناگوش تو دیدم فارغ ز گل و سنبل و شمشاد و بهارم

1 الا ای سرو نسرین بر! که سنبل بر سمن داری خطا در طره ی پرچین، حبش گرد ختن داری

2 ز برگ گل به رنج آیی چرا گل در سمن پوشی ازین به جامه دربر کن که بس نازک بدن داری

3 می از لعل تو می نوشم که در مستی شکر بخشی دل از زلف تو می جویم که در گیسو شکن داری

4 تویی لیلی که چون مجنون هزاران خسته دل کشتی تویی خسرو که چون شیرین هزاران کوهکن داری

1 عروس گل چو به طرف چمن درآمد باز ز عشق بلبل شوریده برکشید آواز

2 به روی خرم گل بلبلان ادا کردند میان باغ به نوروز نغمه های حجاز

3 نگار و باده ی لعلی گرت به دست آید چو لاله فرش زمرد به پیش پای انداز

4 دلا! چو راز نهان آشکار خواهی کرد خیال یار پری چهره ساز محرم راز

1 طریق شب روی- ای دل!- ز دست نگذاری اگر شبی سر زلف بتی به دست آری

2 شدی که لشکر دولت کنی مسخر خویش ولی چه سود که بختت نمی دهد یاری

3 گهی چو طره به روی مهی پریشانی گهی به سلسله ی دلبری گرفتاری

4 گهی بسان صراحی ز دیده خون ریزی گهی به یاد لبی چون پیاله خونخواری

1 با زلف چو شامش نفس باد صبا چیست با چین گره بر گرهش مشک خطا چیست

2 ای یار مخالف شده! در موسم نوروز عشاق جگرسوخته را برگ و نوا چیست

3 جان من سرگشته ی بی طاقت و آرام چون ذره ز خورشید تو در بند هوا چیست

4 جز واقف اسرار نداند به جهان کس کز وصل تو امید من بی سر و پا چیست

1 جانم از آتش آن لعل شکربار بسوخت دل چو پروانه بر شمع رخ یار بسوخت

2 در بر تنگ شکر خال سیاهش مگسی است یا سپندی است که بر آتش رخسار بسوخت

3 در شب تیره سراپای من بی سر و پا همچو شمع از هوس صبح رخ یار بسوخت

4 ای طبیب! از لب جان بخش خود از بهر شفا شربتی ده که دل خسته ی بیمار بسوخت

1 ای دل! به جهان معتکف کوی فلان باش در بندگی حضرت او بسته میان باش

2 تا نور رخ آن مه بی مهر ببینی ای چشم ستم دیده! همیشه نگران باش

3 گر سنگ زند یار و گرت تنگ کند دل رو در بر آن سنگ دل تنگ دهان باش

4 تا دیده ی بی دیده نبیند رخ خوبت رو همچو من از دیده ی بی دیده نهان باش

1 من عاشق آن سنگدل تنگ دهانم دل بسته آن پسته ی شیرین فلانم

2 خواهم که برش بر بر چون سیم بسایم خواهم که لبش بر لب شیرین برسانم

3 آیا بود آن روز که در مجلس شادی بنشینم و در صحبت خویشش بنشانم

4 گه بوسه دهم بر لب شیرین چو قندش گه کام دل از پسته ی تنگش بستانم

آثار حیدر شیرازی

8 اثر از غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.