8 اثر از غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی

1 در چنان صورت مطبوع عجب می مانم بیم آن است که بوسی ز لبش بستانم

2 مست برخیزم و در باغ ارم بر لب جوی چون گل و سرو روان پیش خودش بنشانم

3 از رخ و زلف و قد و خد و خطش جمع شود سوسن و سنبل و سرو و سمن و ریحانم

4 حور عینش شمرم، باغ بهشتش گویم صنع رویش نگرم، آیت لطفش خوانم

1 خاک شیراز مگر کعبه عالم شد باز که برین خاک نهادند همه روی نیاز

2 باغ فردوس که مرد از هوسش می میرد خوش عروسی است ولی رشک برد از شیراز

3 این هم از لطف خداوند جهاندار بود خلق شیراز به شادی همه در نعمت و ناز

4 بهر بازیچه ی ما هر نفس از پرده ی غیب بازییی می کند از نو فلک شعبده باز

1 بت شکرسخن پسته‌دهان می‌گذرد مَهِ خورشیدرخ موی‌میان می‌گذرد

2 خلق شیراز! بدانید و نظر باز کنید کآفت مرد و زن و پیر و جوان می‌گذرد

3 تا من از سینهٔ مجروح سپر ساخته‌ام از دلم ناوک مژگان فلان می‌گذرد

4 به ظریفی و حریفی و لطیفی و خوشی یار من از همه خوبان جهان می‌گذرد

1 جانم از آتش آن لعل شکربار بسوخت دل چو پروانه بر شمع رخ یار بسوخت

2 در بر تنگ شکر خال سیاهش مگسی است یا سپندی است که بر آتش رخسار بسوخت

3 در شب تیره سراپای من بی سر و پا همچو شمع از هوس صبح رخ یار بسوخت

4 ای طبیب! از لب جان بخش خود از بهر شفا شربتی ده که دل خسته ی بیمار بسوخت

1 تا به شیراز نگارم ز سفر باز آمد راحت روح من خسته جگر باز آمد

2 ناگه آن ماه پری چهره روان از چشمم همچو سیاره شد و همچو قمر باز آمد

3 آن صنم نور بصر بود، برفت از بصرم وین زمان در بصرم نور بصر باز آمد

4 همچو پسته من دل خسته نگنجم در پوست که مرا یار شکرخنده ز در باز آمد

1 المنة لله که در میکده باز است زآن رو که مرا بر در او روی نیاز است

2 خمها همه در جوش و خروشند ز مستی و آن می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است

3 از وی همه مستی و غرورست و تکبر وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است

4 رازی که بر خلق نگفتیم و نگوییم با دست بگوییم که او محرم راز است

1 امروز که در کوی خرابات الستم از حسرت یاقوت لبت باده پرستم

2 سجاده و تسبیح به یک گوشه نهادم وز کفر سر زلف تو زنار ببستم

3 ترک سر و زر کردم و دین و دل و دنیا در دیر مغان رفتم و فارغ بنشستم

4 دردانه طمع کردم و در دام فتادم فارغ شدم از دانه و از دام بجستم

1 عمری است که در عشق تو بی صبر و قرارم آشفتگیی از شکن زلف تو دارم

2 دین و دل و دنیا همه در کار تو کردم ور جان طلبی، پیش تو حالی بسپارم

3 بیزار مشو از من بازاری مسکین کز چنگ سر زلف تو بازاری زارم

4 تا روی و خط و قد و بناگوش تو دیدم فارغ ز گل و سنبل و شمشاد و بهارم

1 تا کی من دیوانه گرفتار تو باشم در بند سر زلف سیه کار تو باشم

2 از آرزوی قامت رعنای تو میرم در حسرت یاقوت شکربار تو باشم

3 جان خسته ی آن غمزه ی غماز تو بینم دل بسته ی آن طره ی طرار تو باشم

4 تا کی من دلداده ز هجران تو سوزم تا کی من سرگشته طلبکار تو باشم

1 جانا! دل من چون دهن تنگ تو تنگ است پشتم ز خیال سر زلف تو چو چنگ است

2 پای دلم از بهر تو در بحر محیط است کام دلم از کام تو در کام نهنگ است

3 بر حال من زار جگرخوار نبخشی آن دل که تو داری مگر از آهن و سنگ است

4 خونم بخوری، دل ببری، چهره بپوشی ای ماه پری چهره نگویی که چه ینگ است

آثار حیدر شیرازی

8 اثر از غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان مونس الارواح حیدر شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.