43 اثر از غزلیات هلالی جغتایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات هلالی جغتایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار هلالی جغتایی / غزلیات هلالی جغتایی

غزلیات هلالی جغتایی

1 روز من شب شد و آن ماه براهی نگذشت این چه عمریست که سالی شد و ماهی نگذشت؟

2 ذوق آن جلوه مرا کشت، که وی از سر ناز آمد و گاه گذشت از من و گاهی نگذشت

3 عمر بگذشت و همان روز سیه در پیشست در همه عمر چنین روز سیاهی نگذشت

4 قصه شهر دل و لشکر اندوه مپرس که از آن عرصه باین ظلم سیاهی نگذشت

1 یا تمنای وصال تو مرا خواهد کشت یا تماشای جمال تو مرا خواهد کشت

2 باز در جلوه ناز آمده ای همچو نهال جلوه ناز نهال تو مرا خواهد کشت

3 روز وصلست، تو در کشتن من تیغ مکش که شب هجر خیال تو مرا خواهد کشت

4 چند پرسی که: ترا زار کشم یا نکشم؟ جهد کن، ور نه خیال تو مرا خواهد کشت

1 آمد آن سنگین دل و صد رخنه در جان کرد و رفت ملک جان را از سپاه غمزه ویران کرد و رفت

2 آنکه در زلف پریشانش دل ما جمع بود جمع ما را، همچو زلف خود، پریشان کرد و رفت

3 قالب فرسوده ما خاک بودی کاشکی! بر زمین کان شهسوار شوخ جولان کرد و رفت

4 گر دل از دستم بغارت برد، چندان باک نیست غارت دل سهل باشد، غارت جان کرد و رفت

1 دل بامید کرم دادم و دیدم ستمت چه ستمها که ندیدم بامید کرمت؟

2 دارم آن سر: که بخاک قدمت سر بنهم غیر ازینم هوسی نیست، بخاک قدمت

3 تویی آن پادشه مملکت حسن، که نیست حشمت و خیل بتان در خور خیل و حشمت

4 لطف تو کم ز کم و جور تو بیش از بیشست میکنم شکر و ندارم گله از بیش و کمت

1 در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت مشکل که ازین کوی برم جان بسلامت

2 نتوان گله از جور و جفایی که تو کردی جور تو کرم بود و جفای تو کرامت

3 امروز درین شهر مرا حال غریبست نی رای سفر کردن و نی روی اقامت

4 شد سیل سرشکم سبب طعنه مردم توفان بلا دارم و دریای ملامت

1 نا دیده میکنی، چو فتد دیده بر منت جانم فدای دیدن و نادیده کردنت

2 فردا، که ریزه ریزه شود تن بزیر خاک برخیزم و چو ذره درآیم ز روزنت

3 با آنکه رفت روشنی چشمم از غمت دارم هنوز دوست تر از چشم روشنت

4 گر میکشی، نمیروم از صید گاه تو دست منست و حلقه فتراک توسنت

1 اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت

2 گر بدانم که توان بر سر کویت بودن تا توانم نروم جای دگر از کویت

3 سر من خاک رهت باد! که شاید روزی بر سرم سایه کند سرو قد دلجویت

4 یا مرا زار بکش، یا مرو از پیش نظر که ز کشتن بترست این که نبینم رویت

1 چه غم گر در سرم شوریست از سودای گیسویت؟ سر صد همچو من بادا فدای هر سر مویت

2 تن چون موی را خواهم بگیسوی تو پیوستن بدین تقریب خود را خواهم افگندن بپهلویت

3 بروی خوبت از روزی که خط بندگی دادم ز غمهای جهان آزادم، ای من بنده رویت

4 بدور لاله و گل چون بگلگشت چمن رفتی خجل شد آن یک از رنگ تو و آن دیگر از بویت

1 خدا را، تند سوی من مبین، چون بنگرم سویت تغافل کن زمانی، تا ببینم یک زمان رویت

2 ز خاک کوی من، گفتی: برو، یا خاک شو اینجا چو آخر خاک خواهم شد من و خاک سر کویت

3 تنم زارست و جان محزون، جگر پر درد و دل پر خون ترحم کن، که دیگر نیست تاب تندی از خویت

4 بصد تیغ ستم کشتی مرا، عذر تو چون خواهم؟ کرمها میکنی، صد آفرین بر دست و بازویت

1 مرا بباده، نه باغ و بهار شد باعث بهار و باغ چه باشد؟ که یار شد باعث

2 رسیده بود گل، آن سرو هم بباغ آمد بیار می، که یکی صد هزار شد باعث

3 نبود ناله مرغ چمن ز جلوه گل لطافت رخ آن گلعذار شد باعث

4 اگر بمیکده رفتیم عذر ما بپذیر که باده خوردن ما را خمار شد باعث

آثار هلالی جغتایی

43 اثر از غزلیات هلالی جغتایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات هلالی جغتایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی