این تازه گل، که می رسد، از هلالی جغتایی غزل 72
1. این تازه گل، که می رسد، از بوستان کیست؟
نخل کدام گلشن و سرو روان کیست؟
...
1. این تازه گل، که می رسد، از بوستان کیست؟
نخل کدام گلشن و سرو روان کیست؟
...
1. من با تو یکدلم، سخن و قول من یکیست
اینست قول من که شنیدی، سخن یکیست
...
1. بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیست
شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالیست!
...
1. در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
...
1. کدام جلوه، که در سر و سرفراز تو نیست؟
کدام فتنه، که در جلوه های ناز تو نیست؟
...
1. دگرم بسته آن زلف سیه نتوان داشت
آن چنانم که بزنجیر نگه نتوان داشت
...
1. در مجلس اگر او نظری با دگری داشت
دانند حریفان که در آن هم نظری داشت
...
1. دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان گذشت
یار اگر اینست، بالله می توان از جان گذشت
...
1. روز من شب شد و آن ماه براهی نگذشت
این چه عمریست که سالی شد و ماهی نگذشت؟
...
1. یا تمنای وصال تو مرا خواهد کشت
یا تماشای جمال تو مرا خواهد کشت
...
1. آمد آن سنگین دل و صد رخنه در جان کرد و رفت
ملک جان را از سپاه غمزه ویران کرد و رفت
...
1. دل بامید کرم دادم و دیدم ستمت
چه ستمها که ندیدم بامید کرمت؟
...