روزم از بیم رقیبان نیست از هلالی جغتایی غزل 335
1. روزم از بیم رقیبان نیست ره در کوی او
شب روم، لیکن چه حاصل چون ببینم روی او؟
...
1. روزم از بیم رقیبان نیست ره در کوی او
شب روم، لیکن چه حاصل چون ببینم روی او؟
...
1. چند سوزی داغها بر دست؟ آه از دست تو
گاه از داغ تو مینالیم و گاه از دست تو
...
1. چند پنهان کنم افسانه هجران از تو؟
حال من بر همه پیداست، چه پنهان از تو؟
...
1. من بیدل بعمر خود ندیدم یک نگاه از تو
نمیدانم چه عمرست این؟ دریغ و درد و آه از تو!
...
1. لیلی و مجنون اگر میبود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو
...
1. نمیکشیم سر از آستان خانه تو
کجا رویم؟ سر ما و آستانه تو
...
1. ای بی وفا، چه چاره کنم با جفای تو؟
تا کی جفا کشم بامید وفای تو؟
...
1. بیا، تا نقد جان را برفشانم در هوای تو
بنه پا بر سرم، تا سر نهم بر خاک پای تو
...
1. مردم ازین الم: که نمردم برای تو
ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!
...
1. سازم قدم ز دیده و آیم بسوی تو
تا هر قدم بدیده کشم خاک کوی تو
...
1. ما ز یک جانب، رقیب از یک طرف در کوی تو
روی با ما کن، که چشم او نبیند روی تو
...
1. سینه مجروحست و از هر جانبی صد غم درو
با چنین غمها کجا باشد دل خرم درو؟
...