1 عمر رفته است و کنون آفت جانی دارم گشته ام پیر، ولی عشق جوانی دارم
2 چاره ساز دل و جان همه بیمارانی چاره ای ساز، که من هم دل و جانی دارم
3 کاش! چون لاله، دل تنگ مرا بشکافی تا بدانی که چه سان داغ نهانی دارم؟
4 بر همه خلق یقین شد که: وفا نیست ترا لیک من از طمع خویش گمانی دارم
1 خرم آن روز کزین محنت و غم باز رهم بمراد دل ازین درد و الم باز رهم
2 رفت مجنون و ازین داغ جگر سوز برست می روم تا من دلسوخته هم باز رهم
3 نیست امکان خلاصی ز تو در ملک وجود مگر از قید تو در کوی عدم باز رهم
4 از تو بر من ستم و جور خلاف کرمست کرمی کن، که ازین جور و ستم باز رهم
1 خوبان، اگر چه هر طرفی می کشند صف تو در میان جان منی، جمله بر طرف
2 حالا بپای بوس خیالت مشرفم گر دولت وصال تو یابم، زهی شرف!
3 دور از تو نوبهار جوانی بباد رفت عمر چنان عزیز چرا شد چنین تلف؟
4 چشمت مرا نشانه پیکان غمزه ساخت وه! چون کنم؟ که تیر بلا را شدم هدف
1 آه! از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش او سفر کرده و ما در خطریم از سفرش
2 رفتم و گریه کنان روز وداعش دیدم ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش
3 دیر می آید و جان منتظر مقدم اوست مردم از شوق، خدایا، برسان زود ترش
4 می پرد مرغ هوا جانب او فارغ بال کاش می بود من دلشده را بال و پرش!
1 فدای آن سگ کو باد جان ناتوان من که بعد از مرگ در کوی تو آرد استخوان من
2 چو داری عزم رفتن، با تو نتوان درد دل گفتن که وقت رفتن جانست و میگیرد زبان من
3 من از بی مهری آن ماه مردم، کی بود، یارب؟ که با من مهربان گردد مه نامهربان من؟
4 زبان یار شیرینست و کام من بصد تلخی زهی لذت! اگر باشد زبانش در دهان من
1 ای تو آرام دل و جان، از تو دوری چون کنم؟ گرفتد دوری، معاذالله! صبوری چون کنم؟
2 از تو دوری بی ضرورت نیست ممکن، آه! اگر قصه ای پیش آید و افتد ضروری چون کنم؟
3 محنت هجران کشم، یا تلخی هجران چشم؟ یک تن بیمار و چندین بی حضوری چون کنم؟
4 دور ازو جانم بلب، روزم بشب نزدیک شد الله الله! چون کنم از دست دوری؟ چون کنم؟
1 آمد بهار و خوشدلم از رنگ و بوی گل آن به که می کشم دو سه روزی بروی گل
2 گل دیدم، آرزوی کسی در دلم فتاد کز دیدنش کسی نکند آرزوی گل
3 این دم که بوی دلکش گل میدهد نسیم بس دلکشست گشت گلستان ببوی گل
4 خوش آن که یار باشد و من در حریم باغ من سوی او نظر فگنم، او بسوی گل
1 مردم ازین الم: که نمردم برای تو ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!
2 گر اختیار مرگ بدستم دهد قضا روزی هزار بار بمیرم برای تو
3 غم نیست گر ز مهر تو دل پاره پاره شد ای کاش! ذره ذره شود در هوای تو
4 گویم دعا و عمر ابد خواهم از خدا تا عمر خویش صرف کنم در دعای تو
1 گر جدا سازی بتیغ جور بند از بند من از تو قطعا نگسلد سر رشته پیوند من
2 تلخ کامم، زان لب شیرین کرم کن خنده ای چیست چندین زهر چشم؟ ای شوخ شکر خند من
3 غمزه خونخواره ات را گر سر عاشق کشیست عاشق دیگر نخواهی یافتن مانند من
4 امشب از بخت سیه در کنج تاریک غمم یک زمان طالع شو، ای ماه سعادتمند من
1 ای گل، از شکل تو با ناز و خرامت گویم هر چه گویم همه داری، ز کدامت گویم؟
2 تو پری، یا ملکی؟ یا مه اوج فلکی؟ حیرتم سوخت، ندانم، بچه نامت گویم؟
3 قد برافراختی و سرو بلندت گفتم رخ برافروز، که تا ماه تمامت گویم
4 کی توانم که: کنم پیش تو آغاز کلام؟ من که هرگز نتوانم که سلامت گویم