1 ای تو سرو چمن حسن و گل باغ جمال جلوه حسن و جمالت همه در حد کمال
2 با چنین حسن ترا ماه فلک چون گویم؟ آفتابی، بتو، یارب، نرسد هیچ زوال!
3 کاتبان قلم صنع، که مشکین رقمند صفحه روی تو آراسته اند از خط و خال
4 با تو خواهم که: صبا حال مرا عرضه دهد لیکن آنجا که تویی باد صبا را چه مجال؟
1 ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل با مردم بی غم نتوان گفت غم دل
2 جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید سلطان سراپرده چشم و حرم دل
3 ای صبر، کجایی؟ که ز حد میگذرد باز بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل
4 پای دلم افگار شد از خار ره عشق ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل
1 نه رفیقی، که بود در پی غمخواری دل نه طبیبی، که کند چاره بیماری دل
2 دل بیمار مرا، هر که گرفتار تو خواست یارب، آزاد نگردد ز گرفتاری دل!
3 طاقت زاری دل نیست دگر، بهر خدا گوش کن گفت مرا، گوش مکن زاری دل
4 چند خوانی دگران را بشراب و بکباب؟ حال خون خوردن من بین و جگر خواری دل
1 آمد بهار و خوشدلم از رنگ و بوی گل آن به که می کشم دو سه روزی بروی گل
2 گل دیدم، آرزوی کسی در دلم فتاد کز دیدنش کسی نکند آرزوی گل
3 این دم که بوی دلکش گل میدهد نسیم بس دلکشست گشت گلستان ببوی گل
4 خوش آن که یار باشد و من در حریم باغ من سوی او نظر فگنم، او بسوی گل
1 ای در دلم ز آتش عشق تو صد الم هر یک الم نشانه چندین هزار غم
2 وصل تو زود رفت و فراق تو دیر ماند فریاد ازین عقوبت بسیار و عمر کم!
3 دانی کدام روز عدم شد وجود ما؟ روزی که عاشقی بوجود آمد از عدم
4 گویند: درد عشق بدرمان نمیرسد من چون زیم؟ که عاشقم و دردمندهم
1 نیست حد آن که گویم: بنده روی توام دیگری گر بنده باشد، من سگ کوی توام
2 چشم شوخت ناوک اندازست و ابرویت کمان کشته چشم تو و قربان ابروی توام
3 بر امید آنکه یک دشنام روزی بشنوم سالها شد، جان من، کز جان دعاگوی توام
4 گر چه، ای بد خوی من، خوی تو عاشق کشتنست ترک خوی خود مکن، من کشته خوی توام
1 عجب شکستهدل و زار و ناتوان شدهام! چنان که هجر تو میخواست، آنچنان شدهام
2 تو آفتابی و من ذره، ترک مهر مکن که در هوای توام، گر بر آسمان شدهام
3 به گفتوگوی تو افسانه گشتهام همهجا به جستوجوی تو آواره جهان شدهام
4 خدای را، دگر، ای باد، سوی من مگذر که من به کوی کسی خاک آستان شدهام
1 روزی که در فراق جمال تو بودهام گریان در اشتیاق وصال تو بودهام
2 هرسو که رفتهام به هوای تو رفتهام هرجا که بودهام به خیال تو بودهام
3 هرگه شکرلبی به کسی کرد گفتوگو در حسرت جواب و سؤال تو بودهام
4 جایی که داغ بر ورق لاله دیدهام آنجا به یاد عارض و خال تو بودهام
1 ز سوز سینه کبابم، ز سیل دیده خرابم تو شمع بزم کسانی و من در آتش و آبم
2 مرا عقوبت هجر تو بهتر از همه شادیست تو راحت دگران شو، که من برای عذابم
3 بدیگران منشین و بجان من مزن آتش مرا مسوز، که من خود بر آتش تو کبابم
4 اگر برای هلاک منست ناز و عتابت بیا و قتل کن ایدون، که مستحق عتابم
1 بیار بی وفا عمری وفا کردم ندانستم بامید وفا بر خود جفا کردم ندانستم
2 دل آزاری، که هرگز دیده بر مردم نیندازد بسان مردمش در دیده جا کردم ندانستم
3 اگر گفتم که: دارد یار من آیین دلجویی معاذالله! غلط کردم، خطا کردم، ندانستم
4 بلای جان من آن شوخ و من افتاده در کویش دریغا! خانه در کوی بلا کردم ندانستم