چو لاله سینه من کاش پاره از هلالی جغتایی غزل 144
1. چو لاله سینه من کاش پاره پاره کنند!
بداغهای درون یک بیک نظاره کنند
...
1. چو لاله سینه من کاش پاره پاره کنند!
بداغهای درون یک بیک نظاره کنند
...
1. جای آنست که شاهان ز تو شرمنده شوند
سلطنت را بگذارند و ترا بنده شوند
...
1. دودی، که دوش بر سر کویت بلند بود
غافل مشو، که آه من دردمند بود
...
1. شیرین دهنا، این همه شیرین نتوان بود
شیری که تو خوردی مگر از ریشه جان بود؟
...
1. دی براهم دیدن و آنگاه نادیدن چه بود؟
روی گردانیدن و از راه گردیدن چه بود؟
...
1. با من اول آن همه رسم وفاداری چه بود؟
بعد ازان بی موجبی چندین جفاگاری چه بود؟
...
1. کاکل ز چه بگذاشته ای تا کمر خود؟
مگذار بلاهای چنین را بسر خود
...
1. یار اگر مرهم داغ دل محزون نشود
با چنین داغ دلم خون نشود چون نشود؟
...
1. لعل جانبخشت، که یاد از آب حیوان میدهد
زنده را جان میستاند، مرده را جان میدهد
...
1. هر گه آن قصاب خنجر بر گلوی من نهد
مینهم سر بر زمین تا پا بروی من نهد
...
1. ماه من، زلف شب قدرست و رویت روز عید
در سر ماهی شب و روزی باین خوبی که دید؟
...
1. جز بندگیم کاری از دست نمی آید
من بنده فرمانم، تا دوست چه فرماید؟
...