جان من، بهر تو از جان بدنی از هلالی جغتایی غزل 132
1. جان من، بهر تو از جان بدنی ساختهاند
بر وی از رشته جان پیرهنی ساختهاند
...
1. جان من، بهر تو از جان بدنی ساختهاند
بر وی از رشته جان پیرهنی ساختهاند
...
1. عجب! که رسم وفا هرگز آن پری داند
پری کجا روش آدمی گری داند؟
...
1. جهان و هر چه درو هست پایدار نماند
بیار باده، که عالم بیک قرار نماند
...
1. دلم رفت و جان حزین هم نماند
ز عمر اندکی ماند و این هم نماند
...
1. پیش از روزی، که خاک قالبم گل ساختند
بهر سلطان خیالت کشور دل ساختند
...
1. بس که خلقی سخن عاشقی من کردند
دوست را با من دل سوخته دشمن کردند
...
1. عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند
...
1. رند لب تشنه چرا جام شرابی نزند؟
چون کسی بر جگر سوخته آبی نزند
...
1. چو ترک من هوس مجلس شراب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
...
1. هرگز آن شوخ بما غیر نگاهی نکند
آن هم از ناز کند گاهی و گاهی نکند
...
1. گر کسی عاشق رخسار تو باشد چه کند؟
طالب دولت دیدار تو باشد چه کند؟
...
1. خوبرویان، چون بشوخی قصد مرغ دل کنند
اولش سازند صید و آخرش بسمل کنند
...