1 به این شوخی اگر ریزد، سخن مستانه زان لبها فرو ریزد، شکست توبه، از آغوش مشربها
2 چو ابر از فیض ریزش، گرمی حرص و هوا بشکن علاجی از عرق کردن ندارد بهتر، این تبها
1 زهی ز خط تو خرّم، بهار مشربها حلال بر همهکس خون توبه، زان لبها
2 چه جادوی است ندانم؟ که میکند با دل به یک کرشمه نگاه تو، طیٓ مطلبها
3 هوای ابر غنیمت بود، که میترسم نمک به باده کند، چشم شور کوکبها
1 ای از تو داغ بر جگر لاله زارها سرگشته در هوای تو، بوی بهارها
2 در پا فتادهٔ سر زلف تو سروران از دست رفتهٔ نگهت، اختیارها
1 این است، سرود من و بلبل به چمنها فریاد ز بیمهری این عهدشکنها
2 نشنیده کس، از غنچهٔ مستور تو حرفی امّا به زبانها ز تو افتاده سخنها
3 روزی که دهد زلف تو، بر باد، غبارم در خاک شود غالیهبو، جیب کفنها
4 چون خاک سر کوی تو گیرند در آغوش در حشر نیارند ز جان یاد، بدنها
1 ای امّت نگاه تو، جادو خیالها صحرانورد گردش چشمت، غزالها
2 افشاندهاند بال و پر، از بس که میزنند پر در هوای بام تو فرسودهبالها
1 آشفته چو من نبود، سنبل به گلستانها شوریده سرم دارند، این طرّه پریشانها
2 شرح غم دل گوید، پروانه به خاموشی بلبل به چمن سنجد، این پرده به دستانها
3 شور لب محبوبان، افزود ز عشق من حق نمکی دارد، داغم به نمکدانها
4 لیلیکدهٔ دل را، گر راه نکردی گم بیهوده نمیگشتی، مجنون به بیابانها
1 چو تر هرگز نگردید، از می وصل تو دامانها ز مخموری بود خمیازهای، چاک گریبانها
2 خیال توبه، نقشی بود بر آب فراموشی در آن عهدی که با پیمانه میبستیم پیمانها
1 چه شد مهر جهانآرای من، آن گرمجوشیها خوشا عهدی که با ما داشتی، پیمانهنوشیها
2 لباس پنبه، داغ لاله را در بر نمیباشد ز عاشقفطرتان، هرگز نیاید پردهپوشیها
1 نباشد دل چرا از لطف یار، امّیدوار امشب؟ به راهش قاصدی دارم، چو چشم انتظار امشب
1 شد قسمت خال تو،که مشک ختن ماست بوسیدن آن لب، که زیاد از دهن ماست
2 مژگان تر، به هجر تو، ابر بهار ماست در جوش داغ، سینهٔ ما، لاله زار ماست