1 شراب تشنه بسی موج زد، ایاغ کجاست؟ کباب سوختگی بوی زد، دماغ کجاست؟
1 فصل بهار عشق و تماشای اشک ماست چشم سفید ما، کف دریای اشک ماست
2 مستی که پشت پا به جهان خراب زد طوفان سیل بادیه پیمای اشک ماست
3 بر کف گرفته کاسهٔ دریوزه، از صدف دریا گدای گوهر والای اشک ماست
1 دعوی گر جاهل، به بغل دشمن خود داشت افعی به گریبان، ز رگ گردن خود داشت
1 روزی که غمزه اش به من خسته جنگ داشت هر جای دل که دست نهادم، خدنگ داشت
2 می خواستم که خرقه به ساغر بیفشرم ضعف خمار، دست مرا زیر سنگ داشت
1 با چشم سیر، نعمت دنیا چه حاجت است؟ تا آبرو به جاست، به دریا چه حاجت است؟
2 عمری ست کز تپانچه، رخی سرخ می کنیم ما را به سرخ رویی صهبا چه حاجت است؟
3 ژولیده موی، بر سر ما تاج خسروی ست شوریده را به افسر دارا چه حاجت است؟
4 زهر اجل، به کام من آب حیات ریخت دنیاگزیده را به مسیحا چه حاجت است؟
1 مستی چشم یار، ز پیمانه خود است خواب بهار، پردهٔ افسانهٔ خود است
2 غمهای مایه دار تو از دل نمی رود این گنج شاهوار، به ویرانهٔ خود است
1 خار رهت، به روضهٔ رضوان برابر است خاک درت، به چشمه ی حیوان برابر است
2 از شوخی نگاه تو آموختم سخن هر نقطه ام، به چشم غزالان برابر است
3 خود را به چنگ لطمهٔ دنیا نیفکنی این موجهٔ سراب، به طوفان برابر است
1 تا بود داغها، دل آزرده حال داشت این مرغ پرشکسته، چمن زیر بال داشت
2 در گلشن از جمال تو، ای آفتاب روی شبنم نبود، گل عرق انفعال داشت
1 کاو کاو مژه ی من به جگر خون نگذاشت سینه ام داغ برای دل مجنون نگذاشت
2 حرکت در قلم نکته سراینده ی من شوخی مصرع آن قامت موزون نگذاشت
1 تاراج صبر، دور نگاهش رواج داشت وبرانه های دل، چقدرها خراج داشت
2 از نوشخند بوالهوس، امّیدوار شد یاد زمانه ای که، تغافل رواج داشت