که خواهد از حزین لاهیجی غزلیات ناتمام 1344
1. که خواهد کرد یاد از خستگان بی نوا آنجا؟
شکایت نیست اینجا محرم ومهر و وفا آنجا
1. که خواهد کرد یاد از خستگان بی نوا آنجا؟
شکایت نیست اینجا محرم ومهر و وفا آنجا
1. از عکس رخش باده فروش است دل ما
آیینهٔ آن رهزن هوش است دل ما
1. با اشک روان، قطره زنان است دل ما
ازکهنه سواران جهان است دل ما
1. ندید از گرد راهش، دیده هرگز سرمه واری را
ازین ره، کار دشوار است، چشم انتظاری را
1. به جان بستیم پیمان محبّت، عشوه سازی را
روان عاقبت محمود ما، دارد ایازی را
1. خاک آسوده، چو سیماب شد ازگریهٔ ما
آستین، حلقهٔ گرداب شد از گریهٔ ما
1. مپرس از شورش صحرای دل دیوانهٔ ما را
نمک سایی بود در دیده کار، افسانهٔ ما را
1. چراغ کلبهٔ درویش، نور ماه می باشد
به جام باده روشن کن شب آدینهٔ ما را
1. غم عشقت خلاص ازرنج دنیا می کند ما را
مذاق تلخ، تلخی ها گوارا می کند ما را
1. جدایی نیست از لیلی، دل دیوانهٔ ما را
بود با کعبه ربطی در میان بتخانه ما را
1. هم آغوش است، سیل خانه زادی منزل ما را
رگ ابر است مژگان، دیده دریا دل ما را
1. تیغ نگه افتاده گران قاتل ما را
یارای تپیدن نبود، بسمل ما را