به شهد لفظ از حزین لاهیجی غزلیات ناتمام 1320
1. به شهد لفظ و معنی، رهنما گشتیم دوران را
برای شکّر خود، پرورش کردیم موران را
...
1. به شهد لفظ و معنی، رهنما گشتیم دوران را
برای شکّر خود، پرورش کردیم موران را
...
1. دل بر سر تیر است، گشاییم کمین را
از خامه طرازیم، صنم خانهء چین را
...
1. حریف نقش کج گر نیستی این بدقماران را
به تنهایی سرآور، سیر دور روزگاران را
...
1. خدایا الفتی ده، با دل آزرده، لالان را
مکن سوهان روحم، صحبت صاحب کمالان را
...
1. عتاب تلخ او شیرین کن جانهاست، مستان را
نهان در پستهٔ او شکرستانهاست مستان را
...
1. آمال کوته است ز دنیا بریده را
کی می رسد کفد، غزال رمیده را؟
...
1. رنگین بود سخن، دل در خون تپیده را
کردم روانه نامه رنگ پریده را
...
1. مردان کنند خوش، غم و هجر همیشه را
آب بقاست آتش تب، شیر بیشه را
...
1. جام عتاب داده ای، غمزه کینه خواه را
زهر به کاسه کردهای، چاشنی نگاه را
...
1. اگر بینم شبی در خواب، روز خردسالی را
به عمری، می کنم تعبیر این خواب خیالی را
...
1. به پیری می کشیم آسوده، بار زندگانی را
که صرف آن جوان کردیم، ایام جوانی را
...
1. حق تعلیم دارم، خوش قدانِ بوستانی را
که سرو از مصرع من یاد می گیرد، روانی را
...