از چرخ تنک از حزین لاهیجی غزلیات ناتمام 1524
1. از چرخ تنک حوصله، پروا چه کند کس؟
با دشمن نامرد، مدارا چه کند کس؟
...
1. از چرخ تنک حوصله، پروا چه کند کس؟
با دشمن نامرد، مدارا چه کند کس؟
...
1. غنچه دیدی و دل تنگ ندیدی، افسوس
روی گل دیدی و نیرنگ ندیدی، افسوس
...
1. نمی کشد، دل ما را به دام و دانهٔ خویش
رهین منّتم، از زشتی زمانه خویش
...
1. نمی بینم به مسجد رونق، از دلمرده اصحابش
همان به، شیشهٔ می را کنم قندیل محرابش
...
1. برده شوریدگیم از خود و صهبا در پیش
طرفه سیلی ست به دنباله و دریا در پیش
...
1. لقمه ای را ممسک از آزادگان دارد دریغ
از هما، این سگ ز خسّت، استخوان دارد دریغ
...
1. سرفرازی طلب از همّت مردانهٔ عشق
داغ خورشید بود بر سر دیوانهٔ عشق
...
1. ای آنکه زدی بر قدح، امروز مرا سنگ
فرداست درین راه، کند پای تو را لنگ
...
1. فرش داغ، ار نشود بستر بیماری دل
سنگ فرسوده شود زیر گرانباری دل
...
1. در بتکده نامحرم و در کعبه غریبم
آیا که حوالت به کجا کرده نصیبم؟
...
1. به عشق روی تو، چون لاله داغ می طلبم
گدای کوی مغانم، ایاغ می طلبم
...
1. ز پی بیگانه خویی را، به امّید وفا افتم
به دام صد بلا از یک نگاه آشنا افتم
...