سیمین عذار از حزین لاهیجی غزلیات ناتمام 1512
1. سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر
آیینه در نقاط بود بی غبارتر؟!
...
1. سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر
آیینه در نقاط بود بی غبارتر؟!
...
1. چمن، به سایه نشینان خرمی بگذار
بیا به تربت ما، خاک بی غمی بگذار
...
1. کنون ز تربتم ای شوخ، سرگران مگذر
به شمع کشتهٔ خود آستین فشان مگذر
...
1. می آید از کوی مغان طرز طربناکش نگر
صبح قیامت می دمد، پیراهن چاکش نگر
...
1. با آنکه نیست از تو بتی دلنوازتر
از روز حشر، شد شب هجرم درازتر
...
1. گرفتار تو را در دور خط، شد کام جان خوشتر
اسیران را قفس در شب بود از آشیان خوشتر
...
1. ای زلف، پریشان شدگانیم، خبر گیر
ای چاک گریبان، شب ما را به سحر گیر
...
1. ز خط شده ست عذارش بنفشه زار امروز
کرشمهٔ عجبی می کند بهار امروز
...
1. یک ره درآ به دیده و مستی بهانه ساز
وین اشک لاله رنگ، شراب شبانه ساز
...
1. دل طلب کرد، از آن غمزه، عتابی که مپرس
به اشارت نگهش داد جوابی که مپرس
...
1. خون گر نخورد زان لب میگون، چه کند کس؟
مژگان تر و لب تشنه و دل خون، چه کند کس؟
...
1. بسته پای چو من بی پر و بالی که مپرس
زیر لب دارم ازین عقده، سؤالی که مپرس
...