آثار حزین لاهیجی

صفحه 20 از 35
35 اثر از غزلیات ناتمام حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ناتمام حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات ناتمام حزین لاهیجی

غزلیات ناتمام حزین لاهیجی

1 از روی لاله رنگ تو خون جوش می زند بوی تو راه قافلهٔ هوش می زند

2 چون کاکلت، مدام نباشد سیاه مست در صبح عارضت، می سرجوش می زند

1 این باخته نقشان که درین خانهٔ تنگند چون مهره شطرنج به همسایه، به جنگند

2 برداشت صبا طرف نقاب تو، همانا پیداست که گل های چمن باخته رنگند

1 یکایک از نظرم نور پیکران رفتند ستاره های شب افروزم از میان رفتند

2 به زمهریر جهان، هم صفیر زاغانم خزان رسید و گل افسرد و بلبلان رفتند

3 ز خون دل شکنم بعد از این خمار، مگر به سنگ، لاله قدح زد که می کشان رفتند

1 گر چه در بزم جهان، گردن میناست بلند یک سر و گردن از او نشئه صهباست بلند

2 می کند سلسلهٔ شور جهان کوتاهی بس که آوازهٔ آن زلف چلیپاست بلند

3 فیض تشریف جنون بر قد رسوایی ما کوتهی تا نکند دامن صحراست بلند

4 برسر منصب پروانگیت در محفل شمع را تا به سحر گردن دعواست بلند

1 شور مستی از دل دیوانهٔ ما شد بلند بانگ نوشانوش از میخانه ما شد بلند

2 سیل عشق آغاز ویرانی، نخست از ما نهاد اول این گرد از دل دیوانه ما شد بلند

3 گشت کیفیت دو بالا از دل ما درد را نشئه این باده از پیمانه ما شد بلند

4 نوحه کردن در جهان بر زندگی عادت نبود اول این شیون ز محنت خانه ما شد بلند

1 تا حرفی از آن لعل می آلود برآمد لخت دلم، از دیده نمک سود برآمد

2 از بس که دلم آتش عشق تو نهان کرد رفتم نفس از سینه کشم، دود برآمد

1 از نالهٔ من خامه خوش آهنگ برآمد وز نام بلندم، سخن از ننگ برآمد

2 آن نغمه،که زیر لب داوود شکستند ما را ز نی خامه، به این رنگ برآمد

3 انصاف چو بگرفت عیار سخنم را با لعل گران قدر تو همسنگ برآمد

1 سختی به ضعیفان جهان بی سبب آید من بد کنم و زخم ندامت به لب آید

2 زاهد دمش افسرده چو صبح است، مبادا خورشید تو را از نفس سرد تب آید

1 صفای عارضش، رنگ از رخ مهتاب بزداید خیال خط او، از چشم مخمل خواب بزداید

2 وصال، از یاد سالک می برد غم های دیرین را به دامن بحر، گرد از چهرهٔ سیلاب بزداید

3 سرت گردم، صبوحی کرده چاک پیرهن بگشا که رنگ از سینهٔ خورشید عالمتاب بزداید

1 مکن کاری که حرفی از زبان من برون آید شراری از لب آتش فشان من برون آید

2 زبان آتشین خواهد گزید، از شرمساری ها به دعوی، شمع اگر با استخوان من برون آید

3 کلامش خون و بویش درد و رنگش لاله گون باشد گلی کز وادی اشک روان من برون آید

آثار حزین لاهیجی

35 اثر از غزلیات ناتمام حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ناتمام حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی