یکایک از از حزین لاهیجی غزلیات ناتمام 1476
1. یکایک از نظرم نور پیکران رفتند
ستاره های شب افروزم از میان رفتند
...
1. یکایک از نظرم نور پیکران رفتند
ستاره های شب افروزم از میان رفتند
...
1. گر چه در بزم جهان، گردن میناست بلند
یک سر و گردن از او نشئه صهباست بلند
...
1. شور مستی از دل دیوانهٔ ما شد بلند
بانگ نوشانوش از میخانه ما شد بلند
...
1. تا حرفی از آن لعل می آلود برآمد
لخت دلم، از دیده نمک سود برآمد
...
1. از نالهٔ من خامه خوش آهنگ برآمد
وز نام بلندم، سخن از ننگ برآمد
...
1. سختی به ضعیفان جهان بی سبب آید
من بد کنم و زخم ندامت به لب آید
...
1. صفای عارضش، رنگ از رخ مهتاب بزداید
خیال خط او، از چشم مخمل خواب بزداید
...
1. مکن کاری که حرفی از زبان من برون آید
شراری از لب آتش فشان من برون آید
...
1. به دل گفتم که خواهد غمزهٔ نامهربان آمد
چو رفت این بر زبانم، تیر ناگه بر نشان آمد
...
1. ز هر چاکی که دارد سینه من، بوی خون آید
که یک بو از هزاران رخنهء مِجمر برون آید
...
1. گیاه خرّمی از تربت پاکم نمی روید
گلی بی داغ دل، چون لاله از خاکم نمی روید
...
1. درنگ ازکاروان ما سبکباران نمی آید
قرار منزل از سیلاب رفتاران نمی آید
...