1 به دنیا قدر ارباب مذلت بیش میباشد کف سائل ز اعضای دگر، در پیش میباشد
2 شکایت نیست مطلب، چون جرس گر ناله پردازم فغانی در نهاد سینههای ریش میباشد
1 در طمع، کام دل بی بصران می باشد دیدهٔ کور، به دست دگران می باشد
2 رهنوردی که نه بر مرکب عقل است، سوار همچو خر بنده، به دنبال خران می باشد
1 تذرو دل، اسیر سرو آزاد تو می باشد بلای جان، قیامت جلوه شمشاد تو می باشد
2 به این شاد است خاطر، کز غم محنت کشان شادی دل از غم خرابم، عشرت آباد تو می باشد
1 خون من تیغ تو آندم که به خاک افشاند رشحه ای کاش بر آن دامن پاک افشاند
2 ثمر عالم ایجاد جز این نیست، که صبر جگری خون کند و دیده به خاک افشاند
1 چرا با سردی دی بلبلان را کینه می باشد؟ هوا گرم است ما را، تا نفس در سینه می باشد
1 دلم در زلف او، از سینه نالان بیشتر باشد غم دیوانه، در شهر از بیابان بیشتر باشد
2 هجوم عاشقان از دور باش ناز، افزون شد تو را در خانهٔ در بسته، مهمان بیشتر باشد
3 هوس چون بی نهایت شد، نماند جای آسایش چو دریای کنار افتاده طوفان بیشتر باشد
1 نقش مراد دنیا، نقش بر آب باشد روی زمین سراسر، دشت سراب باشد
2 مست گذاره باشد، چون گل سوار گردد دولت همیشه اینجا، پا در رکاب باشد
1 سخنم چو هست، در دل نمک سراب باشد چو رسد به یاد لعلش، به لبم شراب باشد
1 پریشان سنبلش، دیباچهٔ احوال من باشد شب هجران او، چون سایه در دنبال من باشد
2 شفاعت سنجی طاعات، خواهد کرد در محشر گناه عشق اگر در نامهٔ اعمال من باشد
1 خیالت مونس جان اسیران در بدن باشد به غربت، آشنا هر کس که یابد، در وطن باشد