1 نتوانست به موی کمر یار آویخت ورنه پرگالهٔ دل، بر مژه بسیار آویخت
2 دل خون گشتهٔ پر داغ مرا چیست گناه؟ لاله، جایی که به آن گوشهٔ دستار آویخت
1 بی باده سیه مست، شب از یاسمن کیست؟ فیض سحر از سینهٔ گل پیرهن کیست؟
2 نظّاره، خیال کِه در آغوش کشیده ست؟ حیران نگهی، آینه دار بدن کیست؟
3 شد صفحهٔ من، جزیه ستان ورق گل این مشک تر از ناف غزال ختن کیست؟
1 این داغ دلفروز ندانم چراغ کیست؟ وین چشم غوطه ور شده در خون، ایاغ کیست؟
2 در راه انتظار، سفید است دیده ها تا شورپستهٔ تو، نمکسای داغ کیست؟
3 با آنکه یار مردمک دیدهٔ من است نظّارهٔ گسسته عنان، در سراغ کیست؟
1 دو نان، به دل زنند سنان از زبان بحث زه کرده اند از رگ گردن کمان بحث
1 دل از یادش، در آغوش من شیدا نمیگنجد ز بس بالیده است این قطره، در دریا نمیگنجد
1 ز بی برگی، ره الفت دلم بر دوستان بندد چمن پیرا، ره گلزار را فصل خزان بندد
2 سخن بیگانه باشد، بزم الفت آشنایان را به هم چسبید چون لب، راه گفتار زبان بندد
1 کجا دلبستگی عاشق به حسن بی وفا دارد؟ که مانند گل رعنا، خزانی در قفا دارد
1 عشق در سینهٔ من، لالهستانها دارد دل خون گشته ز داغ تو نشانها دارد
2 همه کس، گرچه یقین کرده که پیمانشکنی دل مسکین به وفا باز گمانها دارد
1 سامان پریشان دلی اندوخته دارم زان طرّه که بر دوش و بر انداخته دارد
2 دوزخ به دل، از ناله برافروخته دارم زان شعلهٔ قامت، که برافراخته دارد
1 آتشکده ای در جگر سوخته دارم زان حسن گلوسوز، که بی ساخته دارد
2 ز نگار خط شوخ تر از جوهر شمشیر بر آینه عارض پرداخته دارد