نگارین جلوهٔ من، تا به از حزین لاهیجی غزل 136
1. نگارین جلوهٔ من، تا به کی هر جا نهی پا را؟
چه خواهد شد اگر بر چشم خون پالا نهی پا را؟
1. نگارین جلوهٔ من، تا به کی هر جا نهی پا را؟
چه خواهد شد اگر بر چشم خون پالا نهی پا را؟
1. ز لوح حکمت اندیشان بگو خونین درونان را
که صدره شسته طفل اشک من چون مشق یونان را؟
1. گذشته است ز گردون لوای رفعت ما
گرفته روی زمین، آفتاب شهرت ما
1. به سر گسترده دارد ظلّ عالی، خیل نازش را
مخلّد باد یا رب سایه، مژگان درازش را
1. نبرد جلوهٔ گل جانب گلزار مرا
می برد نالهٔ مرغان گرفتار مرا
1. سفید کرد غمت دیده های تار مرا
بود سیاهی زلف تو روزگار مرا
1. خامه فروهشته بود، آیت تنزیل را
باز دمیدن گرفت، صور سرافیل را
1. بس که چون صبح زند دم ز صفا سینه ما
صورت کین، همه مهر است در آیینه ما
1. به گلشن غنچه، یاد از نوشخندان می دهد ما را
نشانی سرو، از بالا بلندان می دهد ما را
1. هنوز آغاز رعنایی ست عشق سرکش ما را
فروزان تر کند دامان محشر آتش ما را
1. ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را
که داغ لاله کردم، مردم چشم غزالان را