آثار حزین لاهیجی

صفحه 10 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 ۱۵۴ غزل جا مانده اینجا از حزین دلفگار ما ۱۵۴ غزل جا مانده اینجا از حزین دلفگار ما

1 تراوشهای موج خون، کند غمخواری ما را که شوید مرهم از رخساره، زخم کاری ما را

2 محبت گر نبودی، زندگانی مشکل افتادی غم عشق تو آسان می کند دشواری ما را

3 به این عشرت دهان زخم دل خندان نمی بودی اگر غیرت نمی بستی لب زنهاری ما را

4 طمع رسم عیادت کی کند دل؟ کز پس مردن مگر آن بی مروت بشنود، بیماری ما را

1 گل خزان زده ام، زندگی ملال من است شکسته رنگی من ترجمان حال من است

2 اگر به کعبه وگر دیر می گذارم گوش حدیث حسن تو و عشق بی زوال من است

3 بود که در رمضان هر دمی دو عید کنم خیال گوشه ی ابروی او هلال من است

4 به چشم دام تو ای عشق، ناتوان مرغم اگر چه بیضه ی گردون به زبر بال من است

1 خامه فروهشته بود، آیت تنزیل را باز دمیدن گرفت، صور سرافیل را

2 حجت ناطق منم، کوری دعوی گران تیغ زبانم گرفت، خطه تخییل را

3 چون عرق افشان شود، کلک گهر ریز من با خوی خجلت بشو، حاصل تحصیل را

4 کودک تی تی کنی! قافیه سنجی بهل چون به سخن بنگری، صاحب انجیل را؟

1 به گرد عارض او خط عنبرین پیداست چو سبزه ای که بر اطراف یاسمین پیداست

2 ز نام تقوی من، بلکه سرگران شده ای؟ که از جبین تو چون موج باده، چین پیداست

3 محبتم به دلت کرده گوییا اثری ز التفات نهان تو، این چنین پیداست

4 ترحمی، که مرا استخوان ز کاهش غم به رنگ پنبهٔ داغم، ز آستین پیداست

1 تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست ذوق وصلی به کمال و شب هجرانی هست

2 چون سر از پیرهن عشق برآرد عاشق؟ نه رقیبی و نه مصری و نه کنعانی هست

3 سر به سر شکر و شکایت همه از یاد رود نه لب زخمی و نه چاک گریبانی هست

4 منم آن موسی سرگرم که در طور وجود هر طرف می نگرم، آتش سوزانی هست

1 عهد پیرانه سری، عشق جوان افتاده ست جوش ایّام بهارم، به خزان افتاده ست

2 در فضایی که زند موج طلب، حیرت ما کعبه، سرگشته تر از ریگ روان افتاده ست

3 عشق می گویم و چون شمع، لبم می سوزد راز پنهان من امشب، به زبان افتادهست

4 از سر کوی تو نَبوَد رَهِ بیرون شدنم بس که بر روی هم اینجا، دل و جان افتاده ست

1 چه گیرایی ست یارب جلوه گیسوکمندان را؟ که بگسست از صنم، پیوند جان زناربندان را

2 قیامت پیش ازین می ریخت بر دل طرح آشوبی کنون چون سایه در خاک است، این بالابلندان را؟

3 شود تخت روان، هر جا رمیدن بستر اندازد سر زانو بود بالین راحت، دردمندان را

4 مرا در عشق او، دل گر فغان برداشت معذورم در آتش ناله ای ناچار، می باشد سپندان را

1 نخواهد برد از ما صرف‌های خصم عنید ما جبین از خون قاتل سرخ می‌سازد شهید ما

2 به گوش نغمه سنجان چمن بیگانه می‌آید برون از پرده دل چون فتد گفت و شنید ما

3 ثمر در عالم انصاف ازین بهتر نمی‌باشد تن آزادگان می‌پرورد در سایه، بید ما

4 مغانی باده ریزد، خانقاهی می به دور آرد اگر پیر خرابات مغان گردد مرید ما

1 فروغ آن گل رخسار بی نقابم سوخت گیاه تشنه جگر بودم، آفتابم سوخت

2 چو برق مدّ حیات است شاهراه فنا سبک عنانی این عمر پر شتابم سوخت

3 نه دست بر دل من می نهی نه پای به چشم بیا که رشک عنان، غیرت رکابم سوخت

4 شب فراق تو از بس که شعله در جان ریخت چو شمع، گریهٔ آتش عنان، در آبم سوخت

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی