تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، از حزین لاهیجی غزل 790
1. تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان
خاطر شده آشفته و گفتار پریشان
...
1. تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان
خاطر شده آشفته و گفتار پریشان
...
1. محبّت برتر آمد از چه و چون
تعالی العشق عن نعت یقولون
...
1. اگر خورشید را در زیر دامان می توان کردن
گلِ داغ تو را در سینه پنهان می توان کردن
...
1. چه خوش است با خیال تو نهفته رازکردن
به زبان بی زبانی سر شکوه بازکردن
...
1. شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون
آه جان سوختگان متصل آید بیرون
...
1. کار دل خام شد از سوزش بسیار چنین
عشق افکنده مرا از نظر یار چنین
...
1. ساقی مده خمارم در انتظار چندین
گلشن وفا ندارد، گل اعتبار چندین
...
1. کوتاه ماند دست تمنّا در آستین
داریم گریه بی تو چو مینا در آستین
...
1. آیین عشق چیست؟ دلیرانه سوختن
چون شمع، گرم گریهٔ مستانه سوختن
...
1. زهد ما با می گلفام چه خواهد بودن؟
آبروی خرد خام چه خواهد بودن؟
...
1. خودی بردار از پیش نظر حسن دلارا بین
بکش بر چشم خواب آلود دست، آن چشم شهلا بین
...
1. نیست دل را هوس دل شکنی بهتر ازین
صنمی را نبود برهمنی بهتر ازین
...