آثار حزین لاهیجی

صفحه 40 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 لب لعلت به پیامی دل ما شاد نکرد کلک مشکین تو از غمزدگان یاد نکرد

2 می کند آنچه جگرکاو نگاه تو به دل به رگ جان کسی، نشتر فولاد نکرد

3 سرو ناز تو که عمر ابدی سایهٔ اوست یک ره از لطف، خرابی چو من آباد نکرد

4 کافر بتکده جز مهر رخت قبله نداشت صوفی صومعه جز ذکر تو اوراد نکرد

1 بهار شد که چمن جام ارغوان گیرد ز جوش سبزه زمین رنگ آسمان گیرد

2 به طرف باغ بساط زمردی فکنند ز لاله برهمن خاک، طیلسان گیرد

3 به دوش نامیه دیبای بهمنی فکنند ز غنچه تارک شاخ، افسر کیان گیرد

4 صبا ز جیب سمن بوی پیرهن آرد نشان نکهت گل، گرد کاروان گیرد

1 نکهت زلف تو را شمال ندارد بوی تو را نافهٔ غزال ندارد

2 گر به مثل سنگ طور آینه گردد طاقت آن حسن بی مثال ندارد

3 جان جهانی فدای آن لب میگون خون مرا نوش کن، وبال ندارد

4 تخت سلیمان چو گرد، درکف باد است دولت درویشی ام زوال ندارد

1 مرغ اسیری که زخم خار ندارد هیچ نشانی ز عشق یار ندارد

2 گر ز تو دل برکنم بگو به که بندم؟ هیچکس این چشم پر خمار ندارد

3 بحر چه داند که ابر، قطره کجا ریخت؟ دل خبر از چشم اشکبار ندارد

4 دل عبث افتاد در هوای تپیدن قلزم عشق است این، کنار ندارد

1 خدا در ماتم آسودگی شادم نگه دارد ز قید هر دو عالم عشق آزادم نگه دارد

2 ز تاثیر محبت در قفس چشم اینقدر دارم که از درد فراموشی صیادم نگه دارد

3 به اندک التفاتی زآن تغافل پیشه دلشادم اگر می‌افکند از دیده، در یادم نگه دارد

4 غبار آشوب تعمیر است، دست رفته از کارم جنون پیر خرابات است، آبادم نگه دارد

1 به عهد بی وفایان، آشتی رنجیدنی دارد ز بوی گل، دماغم فکر دامن چیدنی دارد

2 ز هم چون بگذرد شیرازهٔ دفتر بهاران را ورق گرداندن برگ خزان هم دیدنی دارد

3 به کار هستی بی اعتبارش حیرتی دارم که صبح باد پیما فرصت خندیدنی دارد

4 دل تفسیدهای دارم ز مخموری، بیا ساقی به کشت تشنگان، ابر قدح باریدنی دارد

1 دلم در خم زلف او سودای دگر دارد با سلسله دیوانه غوغای دگر دارد

2 با جذبهٔ مشتاقی، باشد دو جهان گامی در دامن دل عاشق، صحرای دگر دارد

3 صحرای طلب دارد، در هر قدمی طوری هر سنگ دربن وادی موسای دگر دارد

4 گر عشق نهان بازد با خود عجبی نبود در پردهٔ دل مجنون، لیلای دگر دارد

1 شور سودای تو در کودکی، استادم بود کوه و صحرا همه جا عرصهٔ فریادم بود

2 سختی هجر، نزد شیشهٔ ناموس به سنگ قاف تا قاف جهان بزم پریزادم بود

3 رم آهوی ختن پیش دلم زانو زد سینه تا جلوه گه شوخی صیّادم بود

4 ترک یادآوریش دفتر نسیانم داد آه اگر عهد فراموشی او یادم بود

1 زهر غم هجر تو به جان کارگر افتاد امّید وصال تو به عمر دگر افتاد

2 در قلزم دل نیست همانا، نم خونی کز دیده به دامان همه لخت جگر افتاد

3 در دامن شب طره سیه مست، گشودی بویى به دماغ آمد و شوری به سر افتاد

4 عشق تو زند راه خراباتی و زاهد این شعله چه شوخ است که در خشک و تر افتاد؟

1 در دیده مرا بی تو پریشان نظری بود خونابهٔ آغشته به لخت جگری بود

2 در دام تو افشاندم و آزاد نشستم اسباب گرفتاری ما مشت پری بود

3 چون شمع ز سرمایهٔ هستی به بساطم سامان سبک خیزی آه سحری بود

4 جز گوشهٔ امن دل ارباب توکل هر جا که گرفتیم خبر، شور و شری بود

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی