آثار حزین لاهیجی

صفحه 37 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد غزال چشم مست او خماری در نظر دارد

2 قفس پرورده ام امّا به بخت سبز می نازم دلم از یاد او باغ و بهاری در نظر دارد

3 فرو شد از رگ مژگان، به کوثر موج استغنا کسی کز رهگذار او غباری در نظر دارد

4 تسلی می کنم جان را به ابروی عرقناکی گلوی تشنه، تیغ آبداری در نظر دارد

1 دلِ شاد، رند می آشام دارد جم دور خوبش است تا جام دارد

2 چو گوهر، دل عارف از لنگر خویش درین بحر پر شورش، آرام دارد

3 خلانند در دیده صد نیش خارش ز یک چشم خوابی، که بادام دارد

4 در آیینهٔ طلعت یار پیداست به ما، هر چه در پرده ایام دارد

1 یاد روزی که تو را میل به اغیار نبود غیر من با دگری عشق تو را کار نبود

2 دل سودازده روزیکه گرفتار تو شد یوسف حسن تو را هیچ خریدار نبود

3 همچو شیر و شکر آمیخته با هم بودیم غم هجری به میان، حسرت دیدار نبود

4 آشنا بود نگاهت به نگاه عجزم هرچه می بود به دل حاجت اظهار نبود

1 میگساران چو هوای گل و شمشاد کنید لختی از خون جگر خوردن ما یاد کنید

2 خوش قدان، خسرو وقت اید به اقبال بلند ملک دل زآن شما شد، ستم آباد کنید

3 به وفا خاطر عشّاق توان داشت نگاه به جفا گر نتوانید دلی شاد کنید

4 من تنک ظرف ستم نیستم و غمزه بخیل سینه ام را هدف ناوک بیداد کنید

1 از حرف سست توبه، لب را گزید باید گر لب نمی کشد می، حسرت کشید باید

2 در عشق ناخوش و خوش شوریدگان بدانند مطرب دم رسایی در نی دمید باید

3 شاید دهد دلش را با دوست آشنایی در خانقاه صوفی، یک خم نبید باید

4 آشفته روزگارم، جایی قرار من نیست بزمی که با حریفان، گفت و شنید باید

1 بار غم عشق تو مرا پشت دوتا کرد در شهر چو ماه نوم انگشت نما کرد

2 مسکین چه کند طاقت دیدارش اگر نیست؟ زبن جرم، به عاشق نتوان منع جفا کرد

3 نفرین دگر در خور این جور ندارم عاشق نشود هر که مرا از تو جدا کرد

4 بوی گل و سنبل خردآشوب نبوده ست این غالیه را بوی تو در جیب صبا کرد

1 با خاطر افسرده دلان چند توان بود؟ با مرده به یک گور، چه سان بند توان بود؟

2 نه گریهٔ ابری، نه شکر خند صبوحی ست امروز ندانم به چه خرسند توان بود؟

3 عقل است گران سنگ و جنون است سبک سیر کو طاقت و صبری که خردمند توان بود؟

4 ساقی ندهی گر به کفم جام نشاطی دلخوش کن عاشق، به غمی چند توان بود؟

1 چشمت چرا حریف شرابم نمی کند؟ اریک دو جرعه مست و خرابم نمی کند؟

2 آن ماهیم که از تف عشق تو سینه ام دریای آتش است و کبابم نمی کند

3 آسودهٔ فسانهٔ شوریده مغزیم غوغای حشر چارهٔ خوابم نمی کند

4 مهرم، که باد را به چراغم گذار نیست چرخم که سیل فتنه خرابم نمی کند

1 بلبل به گلستان سخن از روی تو می کرد در جیب سمن باد صبا بوی تو می کرد

2 ازکاوش ایّام خبردار نبودیم هرجور که می کرد به ما، خوی تو می کرد

3 می بود به بازار تو گر یوسف مصری نقد دو جهان را به ترازوی تو می کرد

4 غیر از تو مرا شکوه ز دست دگری نیست هرکس ستمی کرد به بازوی تو می کرد

1 ترسم از چشم خوشت غافل نگاهی سر زند در دل بی طاقت من اشک و آهی سر زند

2 من به یک نظاره حیرانم چه گل چینم ز تو؟ حسن شوخت هر نفس، از جلوه گاهی سر زند

3 عمر صرف دوستی کردم، بری حاصل نداد زین چمن می خواستم مردم گیاهی سر زند

4 گر شود آن برق جولان، گرم خودداری چنین شعله ای ترسم ز هر مشت گیاهی سر زند

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی