آثار حزین لاهیجی

صفحه 36 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 خوبان به ره مهر و وفا پا نگذارند تا حسرت عالم به دل ما نگذارند

2 این رسم، غریب است که در خلوت دیدار بی پرده درآیند و تماشا نگذارند

3 هرگز نکند گل، چمن بی سر و پایان تا بر سر خار، آبله ی پا نگذارند

4 الفت هوسم نیست به دلهای چمن سیر ترسم که مرا با غم خود وا نگذارند

1 رسوا شدهٔ عشق تو را چاره نکو نیست چاک جگر صبح سزاوار رفو نیست

2 الوان نعم مائدهٔ عشق کشیده ست آن زهر کدام است که ما را به گلو نیست؟

3 در بیعت پیران خرابات فتوح است خالی بود آن دست که در دست سبو نیست

4 از برگ و بر عاریت آزرده دماغم گر رنگ بود با گل این باغچه، بو نیست

1 حیرانی من محرم آن روی چو ماه است این دیده چراغی ست که بی دود سیاه است

2 رونق ده حسن است فراوانی عاشق آرایش رخساره ی شه، گرد سپاه است

3 دل خانه تهی کرده ز خود، تا تو درآیی چون حلقه ی در، دیده ی ما چشم به راه است

4 شاید که اثر شانه زند، زلف اجابت تا پارهٔ دل در شکن طرهٔ آه است

1 ماییم و همین آرزوی یار و دگر هیچ قاصد برسان مژدهٔ دیدار و دگر هیچ

2 هر مشکلی از دولت عشقت شده آسان دل مانده، همین عقدهٔ دشوار و دگر هیچ

3 ما از طمع وصل تو در عشق گذشتیم بگذر ز هم آغوشی اغیار و دگر هیچ

4 طرفی که من از عشق بتان بسته ام این است در خاک برم حسرت دیدار و دگر هیچ

1 تا شمع دل، افروخته بزم حضور است داغ غم عشق و سر من آتش طور است

2 غم بر کمر مور، نهد کوه گران را در کشور لاغربدنان کار به زور است

3 ترسم که شوی خرج ره ای عقل گران جان پا در سفر عشق سبک دار، که دور است

4 ترک دو جهان گوی، اگر مرد فنایی سامان سبکباری این راه، ضرور است

1 دل آزاده، باخدا باشد ذکر، نسیان ماسوا باشد

2 دل چو خالی شد از خیال خودی حرم خاص کبریا باشد

3 می رسد هر نفس نسیم وصال خنک آن دل، که آشنا باشد

4 ای رخت قبله گاه مشتاقان کس مباد از درت جدا باشد

1 از سبزه سبز، پشت لب جویبار شد باغ از بهار، شاهد گلگون عذار شد

2 دامن کشان ز هر طرفی ابر تر رسید چون خانه ی حباب، هوا بی غبار شد

3 شاخ از شکوفه، صبح تجلّی فروز گشت چون زلف یار، ظلمت شب تار ومار شد

4 طوفان چار موجه اشکم، جهان گرفت رگ های ابر، چون مژه ام آبدار شد

1 صباحت کو که گل را بر سرم شور جنون سازد؟ ملاحت کو که بر داغم نمکدان را نگون سازد؟

2 نباشد اینقدر،گر تیغ مژگانش گران تمکین دل سنگین ما را مرد می باید که خون سازد

3 لبش گر دل نپردازد به شیرین کاری حرفی هجوم غم غبار خاطرم را بیستون سازد

4 بساط مهر و مه را وقت آن شد تا به هم پیچم غرور طبع من تا چند با بخت زبون سازد

1 ساغر نزنم تا بتوان خون جگر زد بر سر نزنم گل، چو توان دست به سر زد

2 گویا به چمن تند وزیده ست نسیمی این مرغ گرفتار صفیری به اثر زد

3 پرداخته بودم ز سواد دو جهان چشم آن طره ی طرار ، مرا راه نظر زد

4 بازوی شکارافکن آن غمزه بنازم تیرش اگر از سینه خطا شد به جگر زد

1 سر زلفی به عالم دام کردند دل رم خوردگان را، رام کردند

2 چه جانها سوختند از داغ حسرت که تیغ غمزه، خون آشام کردند

3 دلم را داد ساقی بادهٔ عشق دربن بزم، آتشم در جام کردند

4 سحر خیزان صفای صبح محشر از آن چاک گریبان وام کردند

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی