طرّهٔ ناز را دو تا کرد که از حزین لاهیجی غزل 457
1. طرّهٔ ناز را دو تا کرد که کرد؟ یار کرد
دل به دو عالم آشنا کرد که کرد؟ یار کرد
...
1. طرّهٔ ناز را دو تا کرد که کرد؟ یار کرد
دل به دو عالم آشنا کرد که کرد؟ یار کرد
...
1. بلبل به گلستان سخن از روی تو می کرد
در جیب سمن باد صبا بوی تو می کرد
...
1. چند پرسی نگهش با دل افگار چه کرد
برق بی باک عیان است که با خار چه کرد
...
1. دلم از زمزمه عشق پریشان میکرد
مرغ بیبال و پری یاد گلستان میکرد
...
1. از وصل، دل بی سر و پا را که خبر کرد؟
در خلوت خورشید، سها را که خبر کرد؟
...
1. بار غم عشق تو مرا پشت دوتا کرد
در شهر چو ماه نوم انگشت نما کرد
...
1. کف چون تهیست جوهر انسان چه میکند؟
خاتم چو نیست، دست سلیمان چه میکند؟
...
1. سر زلفی به عالم دام کردند
دل رم خوردگان را، رام کردند
...
1. اشکم نمک به دامن ناسور می کند
دربا ز رشک حوصله ام شور می کند
...
1. آنها که خاک راه تو را توتیا کنند
بی پرده گر به دیده درآیی چهاکنند
...
1. لبت به پیرهن تنگ غنچه خار کند
عبیر خطّ تو خون در دل بهار کند
...
1. میگساران چو هوای گل و شمشاد کنید
لختی از خون جگر خوردن ما یاد کنید
...