طاق میخانهٔ مستان خم ابروی از حزین لاهیجی غزل 433
1. طاق میخانهٔ مستان خم ابروی تو بود
صاف پیمانهٔ عرفان، رخ نیکوی تو بود
...
1. طاق میخانهٔ مستان خم ابروی تو بود
صاف پیمانهٔ عرفان، رخ نیکوی تو بود
...
1. همّت ما مدد پیر و جوان خواهد بود
خاک ما خاک مراد دو جهان خواهد بود
...
1. امشب که دل در آتش آن گلعذار بود
هر موی بر تنم رگ ابر بهار بود
...
1. در دیده مرا بی تو پریشان نظری بود
خونابهٔ آغشته به لخت جگری بود
...
1. امشب که از فروغ رخش، لاله داغ بود
شبنم، سپند مجمر گلهای باغ بود
...
1. ز حشر مستی ما را چه باک خواهد بود؟
چو نامه در کف ما برگ تاک خواهد بود
...
1. حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود
جان را کسی به هر چه خرد، رایگان بود
...
1. به قامت شاخ گل را از دمیدن باز می دارد
به شوخی جاده را از آرمیدن باز می دارد
...
1. خوش آنکه ساقی مجلس نقاب بردارد
غبار توبهام از دل، شراب بردارد
...
1. آن یار بی حقیقت، پاس وفا ندارد
پروای اشتیاقم، دیرآشنا ندارد
...
1. به غیر از گریه عاشق در جهان کاری نمی دارد
بلی ویرانه جز سیلاب معماری نمی دارد
...
1. گلستان محبّت سرو آزادی نمی دارد
بهار عاشقی، مرغ چمن زادی نمی دارد
...