آثار حزین لاهیجی

صفحه 32 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 شوریده دلی دارم، دیوانه چنین باید کز خون نشود خالی، پیمانه چنین باید

2 عمری ست که می گردم، برگرد سر شمعی می سوزم و می سازم، پروانه چنین باید

3 خوب است جفا امّا، با من تو ز حد بردی باید دلی آزردن، امّا نه چنین باید

4 خون از مژه می بارم، ای ابر تماشاکن چشمی که شود گریان، مستانه چنین باید

1 از غم، دل حیران چه خبر داشته باشد؟ محو تو، ز هجران چه خبر داشته باشد؟

2 آن سرو گل اندام که دلها چمن اوست از خانه به دوشان چه خبر داشته باشد؟

3 از حال تذروان پر و بال شکسته آن سرو خرامان چه خبر داشته باشد؟

4 آن شوخ که در خانهٔ آیینه کند سیر از آبله پایان چه خبر داشته باشد؟

1 آزادی ما از غم کونین کران داشت مستی ز سبکباری ما رطل گران داشت

2 رسوای ازل در غم عشق تو چو صبحم این چاک به صد بخیه نیاریم، نهان داشت

3 در پرده به تیر نگهم خستی و پیداست هر پارهٔ این دل، ز خدنگ تو نشان داشت

4 زاهد تو چه دانی؟ ز حریفان مغان پرس فیضی که شب جمعه و روز رمضان داشت

1 روی تو به خورشید فلک نور فروشد زلف تو به بختم، شب دیجور فروشد

2 هر شب به خیال مژه ات چشم من از اشک الماس به زخم دل ناسور فروشد

3 جنس ارنی مایهٔ آن شد که تجلّی نازی به خریدار سر طور فروشد

4 یارب چه شود ساقی اگر زان لب جان بخش یک قطره به کام دل رنجور فروشد؟

1 خوش آن عاشق که شیدای تو باشد بیابان گرد سودای تو باشد

2 سواد سومنات اعظم دل خراب چشم شهلای تو باشد

3 من این دستی که افشاندم به کونین به دامان تمنای تو باشد

4 گریبانگیر زهد پارسایان نگاه باده پیمای تو باشد

1 چون نخل تو از ناز گرانبار برآید شمشاد ز جا، سرو ز رفتار برآید

2 دل می رود از سینه و پیکان تو باقی ست رحم است بر آن یار که از یار برآید

3 شرمندهٔ عشقیم که بی چاره و تدبیر آسان کند آن کار که دشوار برآید

4 از ناخن عشقم رگ جان زمزمه ساز است بی زخمه صدا کی شود، از تار برآید؟

1 شلایین نرگسش مست شراب آلوده را ماند نگاه ناز او مژگان خواب آلوده را ماند

2 کدامین چشمه نوش است یارب تیغ ناز او؟ به زخمم بخیه، مور شهد ناب آلوده را ماند

3 گره از بسکه در دل، گریه طوفان نسب دارم نفس در سینهام سیل شتاب آلوده را ماند

4 به خون، دل می تپد از سرگرانیهای ناز او خم ابروی او تیغ عتاب آلوده را ماند

1 نخست از عاشقان بی جرمی آن نامهربان رنجد به این زودی چرا کس رنجد و از دوستان رنجد؟

2 نخواهم پاکشیدن از سر کویت به صد خواری کجا دل خوش کند گر عندلیب از گلستان رنجد؟

3 ز منع اختلاط غیر گشتی سرگران، آری غرور حسن بی پروا، ز عشق بدگمان رنجد

4 بنازم سرفرازیهای آن سرو سهی قد را که گر سر را نهد بر پایش، از آب روان رنجد

1 کی دیده تنها چو دل آغشته به خون است؟ سر تا قدم ما چو دل آغشته به خون است

2 ما و حرم عشق، که از گریهٔ احباب دیوار و در آنجا، چو دل آغشته به خون است

3 بازآ که مرا دیده جدا ز آن گل عارض از خار تمنّا، چو دل آغشته به خون است

4 از جوش غمت حوصله بر درد، کمی کرد اینجاست که دریا چو دل آغشته به خون است

1 عشق اگر یار شود، سود و زیان این همه نیست سر جانانه سلامت، غم جان اینهمه نیست

2 بی محبّت به جوی خرمن ما نستانند حاصل علم و عمل در دو جهان این همه نیست

3 ای که مستغرق اندیشهٔ بحری و سراب یکدم از خویش برآ، کون و مکان اینهمه نیست

4 چه شد از توبه اگر دامن خشکی دارم پیش ابرکرم پیر مغان اینهمه نیست

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی