آثار حزین لاهیجی

صفحه 30 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 بوی زلفی به گریبان صبا ریخته اند طرفه شوری به دماغ دل ما ریخته اند

2 به سر کوی تو ای قبلهٔ ارباب نیاز نقش پیشانی دل تا به سما ریخته اند

3 صفحهٔ خاطر افلاک ندارد ز انجم اینقدر داغ که در سینه ما ریخته اند

4 کام بخشان جهان با کف فیّاض چو ابر عرق شرم، به دامان گدا ریخته اند

1 جایی که از سپند نگردد فغان بلند ما را بود چو شعلهٔ آتش، زبان بلند

2 بال و پری کجاست که با همّت رسا پرواز گیرم از سر این خاکدان بلند؟

3 درگلشنی که بانگ صفیرم فکنده شور بلبل ز خوی گل ننماید فغان بلند

4 با پستی سپهر نیامد فرو سرم عنقا صفت فتاده مرا آشیان بلند

1 از دلم برخاست دودی، آسمان آمد پدید گردی از خاطر فشاندم، خاکدان آمد پدید

2 حرف عشق آمد به لب، شور قیامت ساز شد داغ دل گل کرد، مهر خاوران آمد پدید

3 رخ نمودی، جنت موعود گردید آشکار جلوه گر گشتی، حیات جاودان آمد پدید

4 خاک بی سرمایه، مجنون و خراب افتاده بود برفشاندی دست و دل، دریا و کان آمد پدید

1 قاصدی کو که پیامی، بر دلدار برد؟ سوی گلشن، خبر مرغ گرفتار برد؟

2 یوسفی کو که به گلبانگ خریداری خویش سینه چاکم، چو گل از خانه به بازار برد؟

3 قوّتی داده به فرهاد و به مجنون ضعفی هرکه را عشق، ز راهی به سر کار برد

4 عکس خواهش ز بس از مردم دنیا دیدم جوهر آینه ام، حسرت زنگار برد

1 کوته نظران زلف سیه کار ندانند این مرده دلان فیض شب تار ندانند

2 جانسوز دیاریست محبت، که طبیبان رسم است که حال دل بیمار ندانند

3 ما باخته دینان، ادب کفر ندانیم نو برهمنان بستن زنار ندانند

4 مغروری حسن است که در جلوه گه او جانبازی یاران وفادار ندانند

1 اشک چشم من و شراب یکیست دل گرم من و کباب یکی ست

2 بحر، بحر است و موج در تکرار ذرّه بسیار و آفتاب یکی ست

3 نقش موهوم کارگاه وجود صد هزار است و در حساب یکی ست

4 کفر و دین را چه فرق، با دوری نور و ظلمت چو شد حجاب یکی ست

1 خورشید به حسن یار من نیست مه را نمک نگار من نیست

2 محروم بود همیشه عاشق این است که در کنار من نیست

3 نومیدی عاشقان قدیم است مخصوص به روزگار من نیست

4 جز لخت دل به غم سرشته در دیدهٔ اشکبار من نیست

1 ای در نظر ناز تو، سلطان و گدا هیچ آیا خبرت هست ز حال دل ما هیچ؟

2 از منتم آزاد، به عشق تو که دارم دردی که نیفتد سر و کارش به دوا هیچ

3 نه کفر پذیرد سر زلف تو نه اسلام در بندگی عشق تو شد طاعت ما هیچ

4 انصاف کساد است به بازار محبت جانهای گرانمایه نیاید به بها هیچ

1 دمی که از رخ ساقی خوی حجاب چکد مرا ز هر بن مو، موج پیچ و تاب چکد

2 به یاد آن لب میگون چو ناله پردازم به جای اشک ز مژگان من شراب چکد

3 اگر ز جور تو نالم به چرخ سنگین دل سپهر خون شود از چشم آفتاب چکد

4 سپاه هوش جهان را دهد به موج فنا کرشمه ای که از آن چشم نیم خواب چکد

1 به خاطر چون خیال لعل آن رنگین عتاب آید چو مستان از دهان خامه ام بوی شراب آید

2 دلی دارم که رنگ از پرتو مهتاب می بازد چه خواهم کرد، اگر آن آتشین رو بی نقاب آید

3 حجاب عشق می بندد نظر، مجنون مسکین را اگر لیلی، برون از پردهٔ شرم و حجاب آید

4 نمی گردد دل سرگشته ظرف کبریای تو شکوه بحر،کی در خلوت تنگ حباب آید؟

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی