آثار حزین لاهیجی

صفحه 28 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 تو را چه غم که به درد تو مبتلایی هست؟ مراست غم که ندانسته ای وفایی هست

2 به آفتاب چرا تیغ مطلعم نکشد مرا که در نظر، ابروی دلگشایی هست

3 چه بسته ای ره پیغام، محرمان چو شدند کبوتر حرمی، قاصد صبایی هست

4 به دیده، از مژه گلگون تر است هر خارش به راه کوی تو، رند برهنه پایی هست

1 به گل ترانهٔ مرغان بی نوا عبث است فسون دوستیم با تو بی وفا عبث است

2 دلم به سینه کنون کز تغافلت خون شد تسلّیم به نگه های آشنا عبث است

3 به هرزه، داد به دیوان آسمان نبری که پیش مدّعیان عرض مدّعا عبث است

4 چنان که گشته تو را شیوه، پاس بوالهوسان شکایتم به تو بیگانه آشنا، عبث است

1 شبی ز هجر تو ما را به سر نمی‌آید که پارهٔ جگر از چشم تر نمی‌آید

2 به رنگ مو، ز سرم خار پا برون آمد چه‌ها که در ره عشقت به سر نمی‌آید

3 نکوست هرچه کند با من فلک‌زده دوست که بد، به دیدهٔ صاحب‌نظر نمی‌آید

4 مگر به رنگ سبو، می به کام ما ریزند ز دست بستهٔ ما کار بر نمی‌آید

1 درکارگاه غیب چو طرح لباس شد گل را حریر قسمت و ما را پلاس شد

2 حربا نکرد روی به محراب آفتاب در خاک نقش پای تو تا روشناس شد

3 بر خاک حسرت، از دم شمشیر ناز تو یک قطره خون چکید و دل بی هراس شد

4 ما جمله مظهریم جمال تو را ولی آیینه در میانهٔ ما روشنانس شد

1 چو سنبل تو به طرف سمن فرو ریزد دل شکسته اش از هر شکن فرو ریزد

2 به شیوه ای که ز گلبرگ تر چکد شبنم نمک ز لعل تو شیرین سخن، فرو ربزد

3 نقاب زلف ز عارض اگر براندازی صنم ز طاق دل برهمن فرو ریزد

4 خرام ناز تو ای شاخ گل، قیامت را به خاک عاشق خونین کفن فرو ریزد

1 دل در هوس نرگس مستانه اسیر است مرغ حرم امروز به بتخانه اسیر است

2 چون آبله ام بود دلی در کف و اکنون در دست تو بد مست چو پیمانه اسیر است

3 مرغی نفتد بی طمع دانه به دامی عنقای دل ماست که بی دانه اسیر است

4 فریاد که این مرغ دل بال شکسته در دام سر زلف تو چون شانه اسیر است

1 ما را تن ضعیف به زندان عالم است این هم که زنده ایم ز دستان عالم است

2 از شورش جهان سر زلف حواس من آشفته تر ز حال پریشان عالم است

3 کامش به غیر دانهٔ دل آشنا نشد مور قناعتم، که سلیمان عالم است

4 ناموس روزگار به گردن گرفته است سلطان غیرتم، که نگهبان عالم است

1 رخ تو رونق صبح بهار می شکند کرشمه تو، دل روزگار می شکند

2 غرور گریهٔ دریا مدار مستی ما پیاله بر سر ابر بهار می شکند

3 هلاک غمزه آن ترک می پرست شوم که دشنه در جگر روزگار می شکند

4 به بزم وصل تو، پیمانه را به سنگ زنم که رنگ آل تو، پشت خمار می شکند

1 مبادا رو کسی زان قبلهٔ ابرو بگرداند که کافر می شود، از قبله هرکس رو بگرداند؟

2 درین وادی به حسرت مردم و چشم از صبا دارم که گردم را به گردکعبهٔ آن کو بگرداند

3 محبت روشناس شهر عشقم کرد و می خواهد دل رسوا، مرا درکوچهٔ گیسو بگرداند

4 به رغم عاشقان تاکی کند با بوالهوس گرمی الهی خوی او را عشق آتش خو بگرداند

1 در دیدهٔ من غیر رخ یار نگنجد در آینه جز پرتو دیدار نگنجد

2 او گرم عتاب است و مرا غم که مبادا در حوصله ام این همه آزار نگنجد

3 فریاد که غمهای تو ز اندازه برون است ترسم همه در سینه به یکبار نگنجد

4 از طرز سخن ساز نگاه تو، شنیدم آن راز که در پردهٔ اظهار نگنجد

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی