آثار حزین لاهیجی

صفحه 29 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 خورشید، درین کلبه شب افروز نباشد خورشید رخی، تا نبود روز نباشد

2 در جعبهٔ مژگان جفاکیش تو جانا یک تیر ندیدیم که دلدوز نباشد

3 هرگز نزند بلبل شوریده نوایم از سینه، صفیری که غم اندوز نباشد

4 چون من نتوان از سر کونین گذشتن تا همّتی از طالع فیروز نباشد

1 غرور ناز با کوه تحمّل برنمی‌آید به خودداری من سیل تغافل برنمی‌آید

2 نه آن مرغ است دل، کآسان گذارد آشیان خود به افسون از خم آشفته کاکل برنمی‌آید

3 بود هرچند گوش نغمه‌سنجانِ چمن سنگین صفیر زاغ با گلبانگ بلبل برنمی‌آید

4 به صحرا گر نمایی چهره، رو پنهان کند لاله به گلشن گر گشایی زلف، سنبل برنمی‌آید

1 الهی به قربان سرگشتگانت سرم خاک پای خراباتیانت

2 دل غچه تنگ از لب لاله رنگت گل، آتش به جان ا ازا رخ ارغوانت

3 قضا تیغی از غمزهٔ جان شکارت قدر تیری از ابروی شخ کمانت

4 جبین جهان بر زمین نیازت سر سروران خاک سرو روانت

1 داغی که ز شورابهٔ اشکم نمکین است صد محشر شوریدگیش زیر نگین است

2 این لخت جگر از ته دندان نگذارم چون قسمتم از مائدهٔ عشق همین است

3 لوح هنر خویش خون مژه شستیم دیگر فلک سفله چرا بر سر کین است؟

4 آن دل که به تقوا و ورع شیخ حرم بود در دور نگاه تو، صنم خانه نشین است

1 از آن، سرم به هوای تو مایل افتاده ست که آرزوی تو چون شعله در دل افتاده ست

2 چو نور در بصر و روح در دلی و هنوز میان ما و تو صد پرده حایل افتاده ست

3 شهید کوی محبت شوم که هر گامی هزار خضر در او، نیم بسمل افتاده ست

4 کسی که سجده به بیت الحرام عشق نکرد ز قدر کعبه ی دیدار، غافل افتاده ست

1 نبود خطری در ره بی پا و سران هیچ رهزن نزند قافلهٔ ریگ روان هیچ

2 حشمان تو مست می نازند، مبادا قسمت نرسانند به خونین جگران هیچ

3 بر هم زن دلها نشود موی میانت پا گر نگذارد سر زلفت به میان هیچ

4 درماندهٔ سامان تهی دستی خویشم دردا که نگیرند ز عاشق دل و جان هیچ

1 اسرار تو با زاهد و ملّا نتوان گفت با کوردلان، نور تجلّا نتوان گفت

2 چون آینه، کز جلوهٔ دیدار شود گم ما را به تماشای تو پیدا نتوان گفت

3 از آمدن پیک صبا می رود از هوش پیغام تو با عاشق شیدا نتوان گفت

4 امروز، ازین مرحله سامان سفر کن در مذهب ما امشب و فردا نتوان گفت

1 زان شمع گلعذاران، هرجا سخن برآید پروانه از چراغان، مرغ از چمن برآید

2 گر طره برفشاند، آن عنبرین سلاسل شوریده سر به بویش، مشک از ختن برآید

3 در هر زمین که گردد، میراب عشق، دهقان گر خار و خس فشانی سرو و سمن برآید

4 همچون صدف به سینه، هر نکته را بپرور گوهر نگشته حیف است، حرف از دهن برآید

1 ز خاموشی دلم را پاس الفت مدعا باشد دمی هرگز نمی خواهم دو لب از هم جدا باشد

2 نگه دارد چرا در سینه، سالک عقدهٔ دل را در آن وادی که خارش، ناخن مشکل گشا باشد

3 فرو ریزد اگر ایوان گردون، نیست پروایی خرابات ارم بنیاد ما، عالی بنا باشد

4 به جرم بت پرستی از نظر افکنده ای ما را چرا کس ای صنم این گونه کافر ماجرا باشد؟

1 دمی که حرف وداعت به گوش می‌آید دلم به رنگ جرس در خروش می‌آید

2 نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما که اشک از مژه، طوفان به دوش می‌آید

3 ز تاب می مگر آن چهره ارغوانی شد؟ که خون مشرب طاقت به جوش می‌آید

4 عبث، چه زخمه فلک می‌زند به تار تنم؟ مرا که از سر هر مو خروش می‌آید

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی