آثار حزین لاهیجی

صفحه 26 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 آسان نه به پیمانهٔ سرشار شود سرخ رخسار به خون خوردن بسیار شود سرخ

2 حرف حق منصور به من سبز شد امروز وقت است ز خونم علم دار شود سرخ

3 گردون نکند چارهٔ رخسارهٔ زردم آن گونه، به یک جرعه چه مقدار شود سرخ؟

4 مجنون من آراسته صحرای جنون را از فیض گل آبله ام خار شود سرخ

1 ضمیر جمع روشن، بی صفا هرگز نمی باشد کدورت در دل بی مدّعا هرگز نمی باشد

2 قیامت آمد و رفت و نیامد وعدهٔ زودش وفا در یاد آن دیر آشنا هرگز نمی باشد

3 یکی از وصل می گوید، یکی از هجر می نالد بساط عشق بازان بی نوا هرگز نمی باشد

4 ز خاطر، باده اول می زداید زنگ هستی را نماز می گساران را، ریا هرگز نمی باشد

1 یک دل به دیاری که وفا صاحب تاج است بی سکهٔ داغت نبود، آنچه رواج است

2 شاهنشهیم باج ز افتاده نگیرد هر سرکه بلند است، مرا زیر خراج است

3 من کودک یونان کدهٔ صاف دلانم لوح سبقم ساده تر از صفحهٔ عاج است

4 بیماری عشق است، چه آید ز مسیحا؟ بی فایده جان می کنم و مرگ علاج است

1 جانان ز من آیا خبری داشته باشد؟ آه دل سوزان اثری داشته باشد؟

2 خورشید چو دود دل ما، پرده نشین است این تیره شب آیا سحری داشته باشد؟

3 ما شکوه، ز بی رحمی صیاد نداریم کو در قفسی، مشت پری داشته باشد

4 بر سینهٔ کس دست رد، آسان نگذاری شاید که گرامی گهری داشته باشد

1 گنجی ست راز عشق، که دل ها خراب اوست پیمانه لفظ و معنی رنگین، شراب اوست

2 دنبال شوخ چشم غزالی فتاده ام چون آهوی رمیده، دلم در شتاب اوست

3 دستم اگر به طرف عنانش نمی رسد خوناب اشک حسرت من، تا رکاب اوست

4 نوش از حدیث تلخ لبش جوش می زند خون در دلم ز غنچهٔ رنگین عتاب اوست

1 هر چه بستیم و گشودیم عبث هر چه گفتیم و شنودیم عبث

2 راه مقصود به جایی نرسید پای پر آبله سودیم عبث

3 غفلت از حادثهٔ دهر بلاست در ره سیل غنودیم عبث

4 عرصهٔ هر دو جهان تنگ فضاست بال پرواز گشودیم عبث

1 صور قیامت دمید، نالهء مرغان صبح پردهٔ دل ها درید، چاک گریبان صبح

2 عاشق بیدار یافت دولت دیدار را دیدهٔ بیدار برد، فیض گلستان صبح

3 چون دم عیسی دهد، مرده دلان را حیات مطلع صبح آیتی ست، آمده در شأن صبح

4 ظلمت شبها بلاست، عاشق مهجور را زنگ ز دلها برد، چهرهٔ تابان صبح

1 خجل در برم، عقل نادان نشیند چو زاهد که در بزم مستان نشیند

2 نشیند خیال تو در گوشهٔ دل چو یوسف که در کنج زندان نشیند

3 همین بس که در فکر شبهای مجنون سر زلف لیلی، پریشان نشیند

4 دل آزردهٔ شام هجر تو چون شمع به هر جا نشیند، گدازان نشیند

1 نشان وحشی من در دل بی کینه پیدا شد پی غارتگرم، در خانهٔ آیینه پیدا شد

2 نهان درموج خود شد بحر و سر زد از حباب من گهر در آب خود گم گشت و در گنجینه پیدا شد

3 برون از خود سراغ لیلی خود داشتم، غافل به صحرا داده بودم دل ز کف، در سینه پیدا شد

4 نمد، پاس صفای جوهر آیینه می دارد جمال فقر ما، در خرقهٔ پشمینه پیدا شد

1 یک ره به سر تربتم از ناز نیامد این جان ز تن رفته، دگر باز نیامد

2 پیغام دروغی که فریبد دل ما را افسوس کزان لعل فسون ساز نیامد

3 خونین جگری بی تو نهفتیم ولیکن از گریه، نگه داشتن راز نیامد

4 رفتم که نویسم من سودا زده حرفی از مطلب گم گشته خبر باز نیامد

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی