آثار حزین لاهیجی

صفحه 22 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 به تن ز بادهٔ عشق تو رنگ و بو کافی ست همین قدر که نمی هست در سبو، کافی ست

2 چه باک ساقی، اگر دور می به ما نرسد ز جرعهٔ تو، لبم مست آرزو کافی ست

3 به رنگ شمع به سر نیست فکر سامانم که آه در جگر و گریه در گلو کافی ست

4 درین نیم که رسد تن به وصل یا نرسد همین که عمر شود صرف جستجو کافی ست

1 دمیدن از سمنش مشک ناب نزدیک است به شب نهان شدن آفتاب نزدیک است

2 دلم ز وعده بر آتش فکندی و رفتی بیا که سوختن این کباب نزدیک است

3 نفس شمرده زدنهای صبح روشندل کنایتی ست که روز حساب نزدیک است

4 خوش است ساقی اگر مستیی گذاره کنم گذشتن گل پا در رکاب نزدیک است

1 دیده ها واله نظارهٔ مژگان خوشی ست آن سنان مژهٔ حلقه ربا را دریاب

2 چین پیشانی آن زهره جبین را بنگر موج رحمت دریای بقا را دریاب

3 می شنیدم که سر بی سر و پایان داری اول ای دوست من بی سر و پا را دریاب

4 طاق ابروی بتی قبلهٔ دل ساز حزین فیض پیشانی محراب دعا را دریاب

1 می عشق است که عالم همه میخانهٔ اوست خرد پیر، خراباتی دیوانهٔ اوست

2 همه جا جلوه گه لیلی صحرایی ماست هر کجا چشم غزالیست سیه خانهٔ اوست

3 یارب آن لعل شکرخا همه جا نوشش باد خون ما بی گنهانی که به پیمانهٔ اوست

4 حیرت افزا صنمی،کز دل ما برده قرار کعبه هم سنگ نشان ره بتخانهٔ اوست

1 جنون را کارها باقی ست با مشت غبار ما که بان بکاه طفلان می شود خاک مزار ما

1 ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را که داغ لاله کردم، مردم چشم غزالان را

2 نه آنم کز جفای عشق، آسان دست بردارم به دامان قیامت می برم، چاک گریبان را

3 سواد دیدهٔ من، صورت نقش نگین دارد ز بس افشرده ام بر چشم خون آلود، مژگان را

4 عبیر آلوده بویی، مغز گل را عطسه زن ، دارد مگر دست صبا زد شانه، آن زلف پریشان را

1 هر زهر که چشمت به ایاغ دل ما ریخت الماس شد، از دیدهٔ داغ دل ما ریخت

2 زلفت به مددکاری آن لب، نمکی چند با مشک به هم کرد و به داغ دل ما ریخت

3 دم سردی ایّام چها کرد به حالم زین باد، شبیخون به چراغ دل ما ریخت

4 جز در خم زلف تو کجا بود که امشب خون از مژهٔ غم به سراغ دل ما ریخت؟

1 عنان ریز است از هرسو، سپاه عشق بر دل‌ها نپرسد سیل بی‌زنهار، هرگز راه منزل‌ها

2 فروغ شعلهٔ رخسار شمع آشنارویی مرا پروانهٔ سرگشته دارد گرد محفل‌ها

3 چو شق شد پردهٔ پندار، دل با یار پیوندد خودی چون محو شد، از پیش پا برخاست حایل‌ها

4 نیم آزرده جان، هرچند چون دل عقده‌ای دارم بود آسان به چنگ عشق آتش دست، مشکل‌ها

1 سنگ و سفال میکده گوهر کند شراب رنگ شکسته را گل احمر کند شراب

2 جانم ز جام ساقی گلچهره مست بود زان پیشتر که لاله به ساغر کند شراب

3 صوفی پیاله گیر که دل از جهان گرفت تا آشنا به عالم دیگر کند شراب

4 آبی به تخم سوخته داغ می دهد صحرای سینه، دامن محشر کند شراب

1 احساس مبدل شد و محسوس همان است صد شمع فزون سوخته، فانوس همان است

2 دل کافر دیر است، ز لبیک چه حاصل؟ گر زمزمه دیگر شده، ناقوس همان است

3 لب بر لب او دارم و حسرت کش عشقم دلبر به کنار و هوس بوس همان است

4 با رب چه علاج است، پریشانی دل را؟ زلفش به کف و خاطر مأیوس همان است

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی