آثار حزین لاهیجی

صفحه 17 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست همه تن صرف نظر گشت و تماشا مانده ست

2 به امیدی که فتد در دل برقی رحمی خرمن ما گره خاطر صحرا مانده ست

3 صبح محشر شد و افسانهٔ زلفش باقی ست شب درین قصه به سر رفت و سخنها مانده ست

4 در ره عشق هنوزم سر سودا باقی ست دستم ار گشته تهی، آبلهٔ پا مانده ست

1 شهیدان تو را ای نونهال سرگرانی‌ها نمی‌آید قیامت بر سر، از نامهربانی‌ها

2 که خودداری کند با جلوهٔ شمشاد نوخیزت؟ ز رفتارت خجالت می‌کشد سرو از روانی‌ها

3 نهال عیش ما را گر به تاراج خزان دادی بهار گریه‌ام در پیش دارد، گل‌فشانی‌ها

4 ندارم قوّت رفتن ز کویت، عجز را نازم به فریادم رسید فتادگی‌ها، ناتوانی‌ها

1 اگر بیند ز قدّت مصرع برجسته مضمون را چمن پیرا، کند از باغ بیرون سرو موزون را

2 نمکدانی بود چون داغ من چشم غزالانش به شور آورد تا صحرانورد ناله، هامون را

3 از آن، گل سینه چاک انداخت خود را در گریبانش که سازد پرده پوش عیب خود آن جامه گلگون را

4 به صحرا هم بود، در شهر بند جلوهٔ لیلی سواد چشم آهو، تازه سازد داغ مجنون را

1 تو اگر به شعله شویی خط سرنوشت، ما را نشود سترده هرگز غمت از سرشت، ما را

2 چه کنم اگر نه چون نی، همه راه ناله پویم؟ که جهان به شادمانی نفسی نهشت، ما را

3 زده در شکنج مجمر به سپند طعن خامی تف سینه دانه دل، چقدر برشت، ما را

4 به هزار داغ حسرت چه کنم چرا نسوزم؟ که پی فتیله گردون، رگ و ریشه رشت، ما را

1 بس که چون صبح زند دم ز صفا سینه ما صورت کین، همه مهر است در آیینه ما

2 دو حریصیم که تا محشرمان سیری نیست ما ز مهر تو، دل سخت تو ازکینهٔ ما

3 می نهد شیر محبت به فراغت پهلو نیستانی شده از تیر جفا، سینه ما

4 پرده از کار ریا، عشق نگیرد ز کرم مصلحت هاست درین خرقهٔ پشمینهٔ ما

1 پس از ما تیره روزان روزگاری می شود پیدا قفای هر خزان، آخر بهاری می شود پیدا

2 مکش ای طور با افسرده حالان گردن دعوی که در خاکستر ما هم شراری می شود پیدا

3 سرت گردم، دل آشفته ما را چه می کاوی؟ درین گنجینه، داغ بی شماری می شود پیدا

4 پس از فرهاد باید قدر این جان سخت دانستن که بعد از روزگاری، مرد کاری می شود پیدا

1 دارد سر ما شورش سودایی اگر هست باشد دل ما، عاشق شیدایی اگر هست

2 در دایرهٔ عشق پریشان نظر اوست آیینه صفت چشم تماشایی اگر هست

3 در سینه ی تنگ است که جولانگه لیلی ست مجنون مرا دامن صحرایی اگر هست

4 در عشق به غیر از دل آوارهٔ من نیست سودا زدهٔ بادیه پیمایی اگر هست

1 زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست تا حشر می گزد، گل مغرور، پشت دست

2 در کوی عشق، پا به ادب بر زمین گذار این بیشه، شیر می خورد از مور پشت دست

3 دیشب به زور جام ادب سوز عاشقی زد مستیم، به ساغر منصور پشت دست

4 از فیض فقر، می زند امروز مدتی ست کشکول ما، به کاسهٔ فغفور، پشت دست

1 از سوز ناله ام، دل جانان خبر نداشت آن شاخ گل، ز مرغ خوش الحان خبر نداشت

2 بیهوده سینه بر در و بام قفس زدیم صیاد ما ز حال اسیران خبر نداشت

3 بر لب گذشت اگر چه به مستی حدیث زهد امّا، دل ز توبه پشیمان، خبر نداشت

4 آیینه وار اگر نتپیدم، غریب نیست از جلوهٔ تو دیدهٔ حیران خبر نداشت

1 ز لنگر دل دیوانه، عشق بند گسست گرانی غم من جذبه را کمند گسست

2 در آتش تو برآمد نهیب ناله من رگ فغان به دل نازک سپند گسست

3 حدیث آن لب نوشین در انجمن کردم مگس کمند هوس، از وصال قند گسست

4 کدام صبح نفس، گرم ناله پردازی ست که رشتهٔ نفس شمع مستمند گسست؟

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی