آثار حزین لاهیجی

صفحه 13 از 92
92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 نمی‌گوید کسی امروز چرخ بی‌مروت را که تا کی می‌خوری چون آب، خون اهل غیرت را

2 صف برگشته مژگانی که من سرگشتهٔ اویم چو مجنون برده از چشم غزالان خواب راحت را

3 بود هرگوشه برپا محشر داغ نمک سودی ببین در سینه من شور صحرای قیامت را

4 فلک را فارغ از تدبیر کار رزق خود کردم گزیدم شمع سان از بس که انگشت ندامت را

1 عالم تمام از رخ جانانه روشن است از یک چراغ، کعبه و بتخانه روشن است

2 چون آفتاب، نور می آفاق را گرفت گر کور نیستی ره میخانه روشن است

3 دارد رواق چشم ز خون دلم چراغ تا باده هست، دیدهٔ پیمانه روشن است

4 امروز نیست بادهٔ دوشینه ات نهان بر عالمی ز دیدن مستانه روشن است

1 هزار رنگ گل داغ در کنار من است جنون کجاست که جوش سیه بهار من است؟

2 ز خاک سوختهٔ خویش، دامن افشانی کمینه سرکشی سرو پایدار من است

3 ز رشحهٔ قلمم زنده می شود دل و جان زلال چشمه حیوان به جویبار من است

4 به خصم، عرصهٔ دعوی نمی دهد سخنم که خامه در کف اندیشه، ذوالفقار من است

1 ای جنت نقد از رخ زیبای تو ما را شد دیده بهشتی ز تماشای تو ما را

2 مست آمدی و تیغ به کف سر طلبیدی آسایش جان گشت تقاضای تو ما را

3 هر داغ که از هجر تو اندوخته بودیم خورشید شد، از طلعت غرای تو ما را

4 درعشق تو صیقل گری آه سحرخیز کرد آینهٔ حسن دلارای تو ما را

1 تیغت به سرم خمار نگذاشت حسرت به دل فگار نگذاشت

2 ابر مژه در گهر نثاری ما را ز تو شرمسار نگذاشت

3 شادیم که گریه های مستی بر خاطر ما غبار نگذاشت

4 آن سبزهٔ خط و آن بناگوش ناموس گل و بهار نگذاشت

1 تا تشنه به خون، نرگس مستانه ی یار است اندیشهٔ شیرینی جان، خواب و خمار است

2 در عشق حلال است مرا چاشنی شور زخمم نمکستان شکر خندهٔ یار است

3 از قحط سخن سنج به لب مهر خموشی است زین مرده دلان خامه ی امنا شمع مزار است

4 بر هم نزنم چشم به شبهای جدایی صد شیشه ز پرگالهٔ دل بر مژه بار است

1 بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست از بادهٔ شبانه گذشتن، شعور نیست

2 اکنون که، ساقی از پی هم جام می دهد بستان، مگر خدای تو زاهد، غفور نیست؟

3 یک ره اگر به پرسشم آیی چه می شود؟ کوی تو را به کلبه ما راه، دور نیست

4 آرام دل جدا ز تو، ممکن نمی شود تا رفته ای تو، مجلسیان را حضور نیست

1 شایدکه دهد آگهی از بوی تو ما را دیشب سر ره تنگ گرفتیم صبا را

2 با سینهٔ افروخته آغوش گشادیم کای دیده به راهت دو جهان بی سر و پا را

3 دیری ست که از دوری خاک سرکویی در دیده و دل ریخته ام خار جفا را

4 ظالم برسان مژده، گر افتاد گذارت ازکوی کسی کش سر ما نیست، خدا را

1 لعلت حیات بخش دل و جان عاشق است آبش زلال چشمه حیوان عاشق است

2 شوریدگی برون نرود از دماغ ما زنجیر زلف، سلسله جنبان عاشق است

3 مژگان به هم نمی زنم از شور رستخیز غوغای حشر، خواب پریشان عاشق است

4 باغ و بهار عشرت ما در کنار ماست دامن ز اشک سرخ، گلستان عاشق است

1 کشم خط از سواد خامه زلف عنبرافشان را به داغ رشک سوزد خامهام ناف غزالان را

2 ز چاک سینه چون خورشید محشر بشکفد داغم گر آن گل پیرهن چون صبح بگشاید گریبان را

3 به اشک خود از آن کان ملاحت کام می گیرم گلو شیرین کند شوراب زمزم، کعبه جویان را

4 به چشم کم مبین ای کج نظر زخم نمایانم گلستان کرده آب خنجر او، این خیابان را

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی