رسید یار و ندیدیم روی یار از هاتف اصفهانی غزل 49
1. رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس
گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس
...
1. رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس
گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس
...
1. شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش
کسی دارد که دارد در کنار خویش یاری خوش
...
1. دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش
او از جفا خون کرد و من از دیده بیرون کردمش
...
1. پس از چندی کند یک لحظه با من یار دورانش
که داغ تازهای بگذاردم بر دل ز هجرانش
...
1. سرو قدی که بود دیدهٔ دلها به رهش
نیست جز دیدهٔ صاحبنظران جلوه گهش
...
1. غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل
گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
...
1. کردهاست یا قاصد نهان مکتوب جانان در بغل
یا درجی از مشک ختن کرده است پنهان در بغل
...
1. به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم
به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم
...
1. شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم
خانه به خانه در به در جستمت و نیافتم
...
1. بیمهری اگر چه بیوفا هم
جور از تو نکو بود جفا هم
...
1. مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم
چو بلبل زین چمن با ناله و آه و فغان رفتم
...
1. ای گمشده دل کجات جویم
در دام که مبتلات جویم
...