10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی

1 لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است که مدعا طلبیدن ز یار بی‌ادبی است

2 حکیم جام جم و آب خضر چون گوید مراد جام زجاجی و بادهٔ عنبی است

3 نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پی شکرفشان لبش از خنده‌های زیر لبی است

4 شب از جفای تو می‌نالم و چو می‌نگرم همان دعای تو با ناله‌های نیمه شبی است

1 ای باده ز خون من به جامت این می به قدح بود مدامت

2 خونم چو می ار کشی حلالت می بی من اگر خوری حرامت

3 مرغان حرم در آشیان‌ها در آرزوی شکنج دامت

4 بالای بلند خوش خرامان افتادهٔ شیوهٔ خرامت

1 گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت

2 گفتم چه خوش از کار جهان گفت غم عشق گفتم چه بود حاصل آن گفت ندامت

3 هر جا که یکی قامت موزون نگرد دل چون سایه به پایش فکند رحل اقامت

4 در خلد اگر پهلوی طوبیم نشانند دل می‌کشدم باز به آن جلوهٔ قامت

1 چه گویمت که دلم از جدائیت چون است دلم جدا ز تو دل نیست قطرهٔ خون است

2 تو کرده‌ای دل من خون و تا ز غصه کنی دوباره خون به دلم پرسیم دلت چون است

3 نه زلف و خال و رخ لیلی، آن دگر چیز است که آفت دل و صبر و قرار مجنون است

4 ز مور کمترم و می‌کشم به قوت عشق به دوش باری، کز حد پیل افزون است

1 یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیست رحم گویا در دل بی‌رحم آن مه پاره نیست

2 کو دلی کز آن دل بی‌رحم سنگین نیست چاک کو گریبانی کز آن چاک گریبان پاره نیست

3 ای دلت در سینه سنگ خاره با من جور بس در تن من آخر این جان است سنگ خاره نیست

4 گاه گاهم بر رخ او رخصت نظاره هست لیک این خون گشته دل را طاقت نظاره نیست

1 مطلب و مقصود ما از دو جهان، اوست اوست او همه مغز است مغز، هر دو جهان پوست پوست

1 شود از باد تا شمشاد گاهی راست گاهی کج به جلوه سرو قدت باد گاهی راست گاهی کج

2 ز بهر کندن خارا برای سجدهٔ شیرین شدی در بیستون فرهاد گاهی راست گاهی کج

3 عجب نبود کز آهم قامتش در پیچ و تاب افتد که گردد شاخ گل از باد، گاهی راست گاهی کج

4 تو دی می‌رفتی و هاتف به دنبال تو چون سایه به خاک راه می‌افتاد گاهی راست گاهی کج

1 بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد یاد من گو نکند غیر فراموشش باد

2 یار بی‌غیر که می در قدحش خون گردد خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد

3 سرو اگر جلوه کند با تن عریان به چمن شرمی از جلوهٔ آن سرو قبا پوشش باد

4 دوش می‌گفت که خونت شب دیگر ریزم امشب امید که یاد از سخن دوشش باد

1 بتان نخست چو در دلبری میان بستند میان بکشتن یاران مهربان بستند

2 دعا اثر نکند کز درم تو چون راندی به روی من همه درهای آسمان بستند

3 مگر میان بتان روی آن صنم دیدند که اهل صومعه زنار بر میان بستند

4 به آشیانه نبستند عندلیبان دل اگر دو روز در این گلشن آشیان بستند

1 با حریفان چو نشینی و زنی جامی چند یاد کن یاد ز ناکامی ناکامی چند

2 بی تو احوال مرا در دل شب‌ها داند هر که بی هم چو تویی صبح کند شامی چند

3 باده با مدعیان می‌کشی و می‌ریزی خون دل در قدح خون دل آشامی چند

4 بوسه‌ای چند ز لعل لب تو می‌طلبم بشنوم تا ز لب لعل تو دشنامی چند

آثار هاتف اصفهانی

10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.