یک گریبان نیست کز بیداد از هاتف اصفهانی غزل 25
1. یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیست
رحم گویا در دل بیرحم آن مه پاره نیست
...
1. یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیست
رحم گویا در دل بیرحم آن مه پاره نیست
...
1. مطلب و مقصود ما از دو جهان، اوست اوست
او همه مغز است مغز، هر دو جهان پوست پوست
...
1. شود از باد تا شمشاد گاهی راست گاهی کج
به جلوه سرو قدت باد گاهی راست گاهی کج
...
1. بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد
یاد من گو نکند غیر فراموشش باد
...
1. بتان نخست چو در دلبری میان بستند
میان بکشتن یاران مهربان بستند
...
1. با حریفان چو نشینی و زنی جامی چند
یاد کن یاد ز ناکامی ناکامی چند
...
1. در پیش بیدلان جان، قدری چنان ندارد
آری کسی که دل داد پروای جان ندارد
...
1. کدام عهد نکویان عهد ما بستند
به عاشقان جفاکش که زود نشکستند
...
1. دل بوی او سحر ز نسیم صبا شنید
تا بوی او نسیم صبا از کجا شنید
...
1. نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد
که با دشمن توان گفت و توان کرد
...
1. داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند
در دل این آتش جانسوز نهان خواهد ماند
...
1. گفتم که چاره غم هجران شود نشد
در وصل یار مشکلم آسان شود نشد
...