10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی

1 آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن ناوک او را نشان می‌باید از جان ساختن

2 سروران چون گو به پای توسنش بازند سر چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن

3 داد مظلومان بده تا چند ای بیدادگر رخش بیداد و ستم بر دادخواهان تاختن

4 باغبان پرداخت گلشن را، اکنون باید به می در چمن ز آیینهٔ دل زنگ غم پرداختن

1 به قصد کوی تو بی‌رحم عاشقان ز وطن‌ها روان شوند فکنده به دوش خویش کفن‌ها

2 فغان که در همهٔ عمر یک سخن نشنیدی ز ما و می‌شنوی زین سبب ز خلق سخن‌ها

1 بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله ولی ماهی که دارد گرد خویش از مشک‌تر هاله

2 خدا را رحمی از جور و جفایت چند روز و شب زنم فریاد و گریم خون کشم آه و کنم ناله

1 داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند در دل این آتش جانسوز نهان خواهد ماند

2 آخر آن آهوی چین از نظرم خواهد رفت وز پیش دیده به حسرت نگران خواهد ماند

3 من جوان از غم آن تازه جوان خواهم مرد در دلم حسرت آن تازه جوان خواهد ماند

4 به وفای تو، من دلشده جان خواهم داد بی‌وفایی به تو ای مونس جان خواهد ماند

1 به گردون می‌رسد فریاد یارب یاربم شب‌ها چه شد یارب در این شب‌ها غم تاثیر یارب‌ها

2 به دل صدگونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندم ز بیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلب‌ها

3 هزاران شکوه بر لب بود یاران را ز خوی تو به شکرخنده آمد چون لبت، زد مهر بر لب‌ها

4 ندانی گر ز حال تشنگان شربت وصلت ببین افتاده چون ماهی طپان بر خاک طالب‌ها

1 به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما شبی با او بسر بردم ز وصلش بی‌نصیب اما

2 مرا بی او شکیبایی چه می‌فرمائی ای همدم شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما

3 ز هر عاشق رموز عشق گل ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما

4 خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب او از آن سرچشمه من هم می‌خورم گاهی فریب اما

1 رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس

2 گذشت عمر گرانمایه در فراق دریغ نصیب غیر شد آخر وصال یار افسوس

3 گریست عمری آخر ز بیوفائی چرخ ندید روی تو را چشم اشکبار افسوس

4 خزان چو بگذرد از پی بهار می‌آید خزان عمر ندارد ز پی بهار افسوس

1 به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم

2 من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم

3 منم ای برید و دو چشم تر ز فراق آن مه نوسفر به مراد خود برسی اگر به مراد خود برسانیم

4 چو برآرم از ستمش فغان گله سر کنم من خسته جان برد از شکایت خود زبان به تفقدات زبانیم

1 مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم چو بلبل زین چمن با ناله و آه و فغان رفتم

2 نبستم دل به مهر دیگران اما ز کوی تو ز بس نامهربانی دیدم ای نامهربان رفتم

3 منم آن بلبل مهجور کز بیداد گلچینان به دل صد خار خار عشق گل از گلستان رفتم

4 منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم

1 چون شیشهٔ دل نه از ستم آسمان پر است مینای ما تهی است دل ما از آن پر است

2 ای عندلیب باغ محبت گل وفا کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است

3 خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط غم نیست چون ز می خم پیر مغان پر است

4 سرو تو را به تربیت من چه احتیاج نخل رطب فشان تو را باغبان پر است

آثار هاتف اصفهانی

10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.