مهی کز دوریش در خاک خواهم از هاتف اصفهانی غزل 13
1. مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب
به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب
...
1. مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب
به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب
...
1. بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب
یا من به قتل میرسم امروز یا رقیب
...
1. شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشب
شبی کز روز خوشتر باشد آن شب امشب است امشب
...
1. چون شیشهٔ دل نه از ستم آسمان پر است
مینای ما تهی است دل ما از آن پر است
...
1. قاصد به خاک بر سر کویش فتاده کیست
بر خاک آستانهٔ او سرنهاده کیست
...
1. ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت
که اول از دل مجروح من نشان نگذاشت
...
1. هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست
...
1. حرف غمت از دهان ما جست
یا آتشی از زبان ما جست
...
1. لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است
که مدعا طلبیدن ز یار بیادبی است
...
1. ای باده ز خون من به جامت
این می به قدح بود مدامت
...
1. گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت
گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت
...
1. چه گویمت که دلم از جدائیت چون است
دلم جدا ز تو دل نیست قطرهٔ خون است
...