10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی

1 گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد

2 گر عتاب است و گر ناز کدام است آن کار که به اغیار توان کرد و به ما نتوان کرد

3 من گرفتم ز خدا جور تو خواهد همه کس لیک جور این همه با خلق خدا نتوان کرد

4 فلکم از تو جدا کرد و گمان می‌کردم که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد

1 نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد که با دشمن توان گفت و توان کرد

2 گرفت از من دل و زد راه دینم ز دین و دل گذشتم قصد جان کرد

3 کی از شرمندگی با مهربانان توان گفت آنچه آن نامهربان کرد

4 منش از مردمان رخ می‌نهفتم ستم بین کآخر از من رخ نهان کرد

1 من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی کار دل بود که با دل نفتد کار کسی

2 دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی

3 ناامید است ز درمان دو بیمار طبیب چشم بیمار کسی و دل بیمار کسی

4 آخر کار فروشند به هیچش این است سود آن کس که به جان است خریدار کسی

1 شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش کسی دارد که دارد در کنار خویش یاری خوش

2 دل از مهر بتان برداشتم آسودم این است این اگر دارد شرابی مستیی ناخوش خماری خوش

3 خوشم با انتظار امید وصل یار چون دارم خوش است آری خزانی کز قفا دارد بهاری خوش

4 بود در بازی عشق بتان، جان باختن، بردن میان دلربایان است و جانبازان قماری خوش

1 تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدن‌ها من و این دشت بی‌پایان و بی‌حاصل دویدن‌ها

2 تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خواب خوش من و شب‌ها و درد انتظار و دل طپیدن‌ها

3 نصیحت‌های نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی چها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدن‌ها

4 پر و بالم به حسرت ریخت در کنج قفس آخر خوشا ایام آزادی و در گلشن دویدن‌ها

1 منم آن رند قدح نوش که از کهنه و نو باشدم خرقه‌ای آنهم به خرابات گرو

2 زاهد آن راز که جوید ز کتاب و سنت گو به میخانه در آی و ز نی و چنگ شنو

3 راز کونین به میخانه شود زان روشن که فتاده‌است به جام از رخ ساقی پرتو

4 چه کند کوه کن دلشده با غیرت عشق گر نه بر فرق زند تیشه ز رشک خسرو

1 شب و روزی به پایان گر تو را در وصل یار آید غنیمت دان که بی ما و تو بس لیل و نهار آید

2 شتابت چیست ای جان از تنم خواهی برون رفتن دمی از جسم من بیرون مرو شاید که یار آید

3 تو ای سرو روان تا از کنارم بی‌سبب رفتی شب و روز از دو چشمم اشک حسرت در کنار آید

4 شدم دور از دیار یار و شد عمری که سوی من نه مکتوبی ز یار آید نه پیکی زان دیار آید

1 ای که مشتاق وصل دلبندی صبر کن بر مفارقت چندی

2 باش آمادهٔ غم شب هجر ای که در روز وصل خرسندی

3 بندگان را تفقدی فرمای تو که بر خسروان خداوندی

4 تو بمانی به کام دل، گر مرد در تمنایت آرزومندی

1 جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا غمناک چه می‌خواهی ما را تو چنین بادا

2 بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی شادش چو نمی‌خواهی غمگین‌تر ازین بادا

3 هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد چون سایه‌ات افتاده بر روی زمین بادا

4 با مدعی از یاری گاهی نظری داری لطف تو به او باری چون هست همین بادا

1 مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب

2 مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب

3 ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا بود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب

4 شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابی کشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب

آثار هاتف اصفهانی

10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.