سودی همه را مرا زیان از سید حسن غزنوی رباعی 73
1. سودی همه را مرا زیان خواهی بود
آشوب دل و آفت جان خواهی بود
...
1. سودی همه را مرا زیان خواهی بود
آشوب دل و آفت جان خواهی بود
...
1. دل در بر من به درد خشنود نبود
واندر خم زلف تو که بنمود نبود
...
1. افسوس که بخت دل فروزیت نبود
جز پرده دری و دیده دوزیت نبود
...
1. همراهی عشق هر هوس را مدود
بی او سوی جان شدن نفس را مدود
...
1. مه باتو تا درون پیرانه رود؟
وین پایه جز از من بیمایه رود
...
1. یک روز مرا کار به سامان نرود
دل باز نیاید به من و جان نرود
...
1. حالی باری بر آتشم تا چه شود
خاک در تست مفرشم تا چه شود
...
1. چون باد اگر زخاک سنگم بشود
چون آتش اگر ز آب رنگم به شود
...
1. خشنود ز بهرام روان محمود
می نازد از او به خلد جان محمود
...
1. آن سبزه که از گلت برون می آید
مشکیست که نقش بند خون می آید
...
1. در شیوه عشق صبر و زر می باید
آب مژه و خون جگر می باید
...
1. در ده قدح درد که در می باید
رنجم چو زتست بیشتر می باید
...